۱۳۹۰/۴/۲

بررسی بیماری و واکنش به آن در طبقات اجتماعی

مقدمه:
در اولین نظر ، زمانی که جامعه شناسی پزشکی مطرح می شود ، این سوال در ذهن اغلب مردم به وجود می آید که این شاخه از جامعه شناسی چه حوزه هایی را در بر می گیرد . با توجه به اطلاعاتی که از اطرافیان در یافت کردم ، جامعه شناسی پزشکی علمی تقریبا نا شناخته است و کمتر کسانی هستند که در مورد آن اطلاعات مناسبی داشته باشند . اما زمانی که در این مورد مطالعه کنیم ، متوجه می شویم که نه تنها این علم می تواند سطح گسترده ای از مطالب را در برگیرد ، بلکه بسیاری از مسائل و اتفاقاتی که روزمره با آنها بر خورد می کنیم نیز می تواند در این حوزه جای گیرد .
بسیاری از افراد به بدن انسان تنها به عنوان یک جسم نگاه می کند که می تواند جایگاهی برای روح باشد . به همین دلیل سلامت یا بیماری این جسم در حوزه ی پزشکی محدود می شود و اگر بخواهیم روح را هم در نظر بگیریم ، ممکن است بیماری جسم بر روح هم تاثیر بگذارد که معمولا این در علم روان شناسی بررسی می شد . اما حقیقت این است که بدن انسان تنها یک جسم نیست . جسمی همراه با روح است که درون فضایی به نام جامعه قرار گرفته است و عامل های مختلف اجتماع می تواند بر سلامت یا بیماری آن تاثیر مستقیم داشته باشد . بدن انسان در یک فضای خالی رشد نمی کند ، بالغ و پیر نمی شود . جامعه و دگرگونی ها و معیار های اجتماعی تاثیر مستقیمی بر روند شکل گیری انسان ، سلامت و بیماری اش دارد .   بنابراین مطالعه ی این تاثیرات و روند می تواند در فهم بهتر بیماری های جامعه و پیامد های آن ، بسیار مهم باشد .



نگاه به بیمار از دید جامعه :
نگاهی که به یک فرد به عنوان بیمار از دید جامعه می شود ، در جوامع مختلف متفاوت است . برای بررسی این دیدگاه ابتدا لازم است تعریف مختصری در مورد بیماری صورت گیرد . زمانی که تندرستی و سلامت فرد مطرح می شود در مقابل آن بیماری قرار می گیرد . شناخت و بررسی علت به وجود آمدن بیماری به پزشک محول شده است . معمولا فرد زمانی که به پزشک مراجعه می کند تنها ابراز می کند که احساس نا خوشایند یا ناخوشی می کند . پزشک بیماری و علائم را بررسی کرده و نوع بیماری را تشخیص می دهد . ( آرمسترانگ ، صفحه 294 )
بیماری ها گونه های بسیار زیادی دارند که از دیدگاه زیست شناختی به طور گسترده بررسی شده اند . برای بررسی بیماری در یک فرد ، لازم نیست آن را تنها در یک سازمان یا محدوده ی خاص بررسی کنیم ،  زیرا بیماری می تواند از یک نقطه به نقطه ی دیگر انتقال پیدا کند اما همچنان ماهیت خود را به عنوان یک بیماری حفظ کند . به همین علت بیماری می تواند به صورت آزادانه در بدن حرکت کند و دچار دگرگونی شود . زیرا هیچ مانعی آن را محدود نمی کند . (38-39 ، فوکو ) پزشک برای شناخت بیماری و دریافتن طریقه ی درست درمان آن باید بخش هایی از بدن را مورد معاینه قرار دهد و عملکرد ها را مورد بررسی قرار دهد . در واقع پزشک و بیمار دارای ارتباطی متقابل هستند . بیمار خود را برای درمان در اختیار پزشک قرار می دهد و پزشک نیز برای مدتی کوتاه یا طولانی به طور جدی عملکرد های بدن را بررسی می کند . ( 44 ، 47 – فوکو )
اما بیماری و پزشکی در فضایی به نام جامعه حضور دارند و شناخت و بررسی عوامل اجتماعی در سلامت و بیماری برای شناخت عوامل زیست شناختی ضروری است . زیرا هر گونه شناخت زیست شناختی در مورد طبیعت در زیر مجموعه ای از جامعه ای معین به دست می آید . همچنین موجودیت بیماری و نقشی که پزشک در اجتماع دارد به عنوان یک مسئله و پدیده ی جامعه شناختی مطرح می شود . بنابراین بیماری را نمی توان پدیده ای تنها اجتماعی یا تمها زیست شناختی تعریف کرد . گاهی نگریستن به بیماری به عنوان یک پدیده ی کاملا زیست شناختی مهم است اما نگاه به بیماری به عنوان یک مسئله ی اجتماعی به علت تاثیری که می تواند در جامعه داشته باشد ، مفید و پر اهمیت است .( 293، 300 – آرمسترانگ ) . مانند بیماری های اپیدمی که در همه ی قرون شاهد آن هستیم تاثیرات به سزایی در مسائل جامعه مانند بهداشت ، سیاست ، جمعیت و ... داشته است . پس نمی تواند این تاثیرات را نا دیده گرفت و به بیمار تنها به عنوان انسانی ناخوش نگاه کرد . زیرا این فرد در فضایی به نام جامعه زندگی می کند که این فضا تاثیر مستقیمی روی بدن او دارد . ( 28-30 ، آدام ، هرتسلیک )
امروزه زمانی که بیماری مطرح می شود ، تنها محیط مطب ، درمانگاه یا بیمارستان را شامل نمی شود بلکه علاوه بر این ها به دولت ، سیاسیت در یک محیط بزرگ تر از بیمارستان به عنوان جامعه باز می گردد . بیماری علاوه بر این که در چارچوب روابط بین بیمار و پزشک بررسی می شود ، در ابعاد بزرگ تر مانند جامعه و سیاست هم در نظر گرفته می شود . بیماری را می توان از نظر جامعه شناختی به عنوان پدیده ای اجتماعی -  فرهنگی نگاه کرد . زیرا اجتماع و فرهنگ و همچنین طبقات روی بیماری تاثیرات بسیاری دارد . بررسی بیماری هایی مانند منطقه ای با غیر منطقه ای ، پر هزینه ها با کم هزینه ها ، شمالی و جنوبی بودن ،حاد و مزمن و ... در حوضه ی بررسی های اجتماعی قرار می گیرد و پزشک تنها در درمان و بهبود نقش ایفا می کند . همچنین بیماری ها و روابط در بیماری را می توان از نظر اجتماعی و طبقاطی در نظر گرفت . زیرا حضور در هر کدام از طبقات جامعه و بررسی بیماری در اقشار مختلف مخصوصا در بیماری های مسری بسیار مهم است زیرا افراد از طبقات اجتماعی مختلف رفتار های متفاوتی نشان می دهند  ( 11 ، 12 – آدام ؛ هرتسلیک ) . در ادامه بیشتر به نقش طبقاطی جامعه و عملکرد بیماران و پزشکان در هر کدام از این طبقات می پردازیم همچنین مطرح شدن این سوال که چرا افراد در برخی طبقات تمایل به پنهان نمودن بیماری خود دارند یا در برخی از قشر ها تمایل به بروز بیماری حتی تظاهر به بیماری  دیده می شود .
تاثیرات بیماری در زندگی اجتماعی فرد
با توجه به آنچه ذکر شد ، زندگی اجتماعی فرد در اجتماع تحقق میابد و عوامل اجتماعی تاثیر مستقیمی بر روند تکامل و زندگی او دارند . هر انسان نقشی در اجتماع ایفا می کند و عوامل مختلفی در این نقش تاثیر دارند . این تاثیرا می توانند مستقیم یا غیر مستقیم باشند . بیماری یکی از عواملی است که می تواند در شکل گیری شخصیت فرد در اتماع تاثیر به سزایی داشته باشد .
عوامل اجتماعی و ارزش های اجتماعی می کنند در بیماری یا سلامت یک جامعه تاثیر بگذارند . برای مثال در جامعه ای که لاغری یا سیگار کشیدن در میان جوان ها ارزش محسوب می شود  ، گرایش به سمت این دو عامل زیاد می شود و می تواند درصد بیماران سو تغذیه یا قلبی – تنفسی را افزایش دهد.
تاثیر ارزش ها و عوامل اجتماعی در بیماری می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد . مانند مثال قبل ، اگر فردی در جامعه ای که درصد بیشتر افراد سیگاری هستند ، زندگی کند ، حتی اگر خودش هم از سیگار استفاده نکند ، به دلیل تنفس هوای آغشته به دود سیگار به بدنش آسیب می رسد و می تواند مانند افراد سیگاری دچار مشکلات قلبی شود. این تاثیری است که به طور غیر مستقیم موجب بیماری فرد گردیده است. عوامل اجتماعی می توانند تاثیر مستقیمی نیز داشته باشند و بدون این که واسطه ی فیزیکی یا شیمیایی آشکاری وجود داشته باشد ، موجب ایجاد بیماری شوند. ( آرمسترانگ – 96-،97 )
            اگر بخواهیم  یک عامل را به عنوان عامل کلی برای تاثیر عوامل اجتماعی بر بیماری را مطرح کنیم ، می توانیم نظریه ی دبوس را مطرح کنیم . به عقیده ی او یکی از عوامل اجتماعی که موجب می شود جامعه به سمت بیماری گرایش پیدا کند "بد سازگاری با محیط " است . به این معنا که زمانی که افراد یک جامعه با محیط خود به تعادل نرسیده اند و با هم ارتباطی متعادل و متقابل ندارند ، بیماری پدید می آید . با صنعتی شدند کشور ها عدم تعادل میان جامعه و محیط بیشتر شده است و به عقیده ی دبوس این دگرگونی خود موجب از بین رفتن تعادل می شود و بیماری پدید می اید . ( آرمسترانگ – 97 ) ممکن است ایجاد بیماری های جدید و نا شناخته در هر دوره سبب همین دگرگونی باشد . برای مثال اگر هر جامعه ای مواد غذایی متعادل و مناسب محیط آن جامعه را تغذیه کند می تواند از بروز بسیاری از بیماری ها جلو گیری کند . به نظرم می تواند تغذیه کشور هند را به عنوان یک مثال عینی ذکر کرد . به علت آلودگی ها و عدم رعایت بهداشت و جمعیت بسیار میزال آلودگی در این کشور زیاد است و همچنین آب و هوا بسیار گرم است . مردم کشور هند از غذا های بسیار تند تغذیه می کنند که هم موجب می شود تحمل گرما برایشان آسان تر شود و هم بدنشان را ضد عفونی می کند . در حالی که اگر غیر از این تغذیه کند ممکن است به بیماری های متعددی مبتلا شود .
علت هایی که موجب بیماری در افراد می شود و بیشترین آمار مرگ را دارند بیشتر مربوط به میکرو ارگانیزم هایی هستند که در محیط های ناسالم و آلوده وجود دارند و همچنین در قرن های اخیر درست تغذیه نشدن در شنین مهم یکی از مهم ترین علت هایی است که موجب نا توانی بدن و در نتیجه بیماری می شود . (آرمسترانگ – 98 ) . به همین علت با روشن شدن این مطلب اهمیت سلامتی هر روز بیشتر شد و علم پزشکی پیشرفت  می کرد تا بتواند به نیاز های مردم پاسخ دهد. با پیشرفت پزشکی بیماری ها و علل بیماری ها نیز بیشتر شدند و بیماری ها به همان بیماری های گذشته با قی نماندند . شاخه ای شدند بیماری ها موجب شد که علم پزشکی و پیشرفت در آن نیز شاخه ای شود و اینگونه قدرت های تخصصی در پزشکی به وجود آمد که به دنبال علت های بیماری های گوناگون بودند . ( آدام ، هرتسلیک – 61،62 ) . با مطالعه و بررسی بر علت بیماری ها در مورد تاثیرایت که که اجتماع بر فرد می گذارد که موجب بیماری می شود نیز تحققیقاتی به عمل آمد . در واقع قبل از آن تمنها میکروارگنیزم ها و ویروس ها عامل بیماری محسوب می شدند . بعد از قرن نوزدهم دریافتند که بدنه ی بیماری با بدن فرد مبتلا و اجتماع و محیطی که در آن قرار دارد تاثیر مستقیم دارد و نگاه به بیماری از حالت تک بعدی در آمد ( فوکو – 28 ) به نظر من این شروعی برای ایجاد جامعه شناسی پزشکی بوده است . زمانی که بیماری و فرد بیمار نگاه می کنیم ، تفکرات متعددی در نظر ما می آید . ایجاد شدن آن بیماری و تاثیرات اجتماعی که در ایجاد آن بیماری وجود داشته است بسیار مهم است . انسان بیمار حتی در بدترین شرایط از نظر سلامتی باز هم در حال زندگی در یک جامعه است که خواسته یا ناخواسته در آن تاثیر می گذارد . از علت های پزشکی و غیز پزشکی بگذریم ، نکته ای که مهم است مورد توجه قرار گیرند بیماری در اقشار مختلف جامعه و واکنشی است افراد نسبت به بیماری خود و دیگران بروز می دهند نیز موضوعی است که مورد توجه قرار می گیرد . این مسئله که چرا بسیاری از افراد در یک قشر از جامعه تمایل به پنهان کردند بیماری خود و تعدادی در قشری دیگر تمایل به تظاهر به بیماری دارند موضوعی است که در ادامه به آن می پردازیم .

واکنش و رفتار انسان در اقشار جامعه در مقابل بیماری :
می توان گفت بیماری دغدغه ی همه ی افراد است . زمانی که بیماری به طور اپیدمی ایجاد می شود و گسترش می یابد می تواند دغدغه ی کل یک جامعه ی بزرگ باشد و زیرا که همه تحت تاثیر آن هستند و می تواند به مرور زمان گذشته از مرگ و میر تاثیرات عمیقی روی روند تکاملی اجتماع داشته باشند زیرا که بیماری می تواند یک پدیده ی "جمعی " به حساب بیاید (آدام ، هرتسلیک – 29 ). اما برای این که این پدیده ی موثر جمعی را در اقشار و جوامع مختلف مقایسه کنیم لازم است ابتدا در مورد اقشار و ویژگی های هر کدام توضیحی داده شود و دیدگاه خود را در این مورد بیان کنم .
تعاریفی که برای قشر و طبقه ی اجتماعی شده است به هم شبیه هستند . مردم به لحاظ داشتن برخی ویژگی ها و عادات مشترک و جایگاه و منزلت اجتماعی خاص و میزان دارایی و ثروتشان و نیز براخی ویژگی های دیگر با دیگر افراد متمایز می شوند . نظامی که افراد را به قشر های مختلف تقسیم می کند نیز با توجه به امتیازات اجتماعی که هر فرد دارا است آن را در یک قشر از جامعه جای می دهد . برای مثال امتیازاتی مانند در آمد و شغل خوب و منزلت اجتماعی موجب می شود که فرد از قشر هایی با امتیازات پایی تر به بالاتر ترفیع بگیرد. جوامع پیشرفته نیز سه شاخص اصلی برای تایین طبقه ی اجتماعی فرد دارند که شامل شغل ، تحصیلات و در آمد می شود . همچنین شاخص های فرعی نیز برای تعیین طبقه ی اجتماعی وجود دارد مانند نژاد ، مذهب ، جنس ، ملیت ، محل سکونت و ... (کوئن ،239 – 240 )
عضویت در این گروه ها می تواند بدون خواست یا با خواست فرد صورت گیرد . افراد می توانند بدون این که آکارا خواستار عضویت در یک طبقه باشند ، جزو آن محسوب شوند . در واقع گورویچ جامعه شناس فرانسوی برای این گونه گروه ها اصطلاح " گروه های واقعی " را به کار میبرد. هر یک از افراد متناسب با طبقه ای که در آن قرار دارند و از آن تاثیر گرفته اند ، در شرایط مختلف عکس العمل نشان می دهند.  بر عکس آن نیز امکان پذیر است . افراد می توانند با کسب شاخص های اصلی یک طبقه از جامعه عضو آن شوند . (وثوقی ، نیک خلق – 296- 298 ) . هر کدام از افراد متناسب با قشری که در آن قرار گرفته اند در شرایط مختلف از خود واکنش نشان می دهند . واضح است که نظام رفتاری طبقه ای از اجتماع بر روی رفتار فرد تاثیر به سزایی دارد . برای مثال می تواند گفت طبقه ی مرفه جامعه ممکن است نسبت به مشکلاتی که تحریم های اقتصادی برای کشور ایجاد می کند واکنش شدیدی نشان ندهند زیرا از نظر اقتصادی وضعیت مناسبی دارند . اما طبقات دیگر از این مسئله نگران شوند. می تواند تاثیری که هر طبقه روی رفتار افراد می گذارد را در مورد بیماری نیز در نظر گرفت . افراد در هر طبقه می توانند نسبت به بیماری از خود واکنش نشان دهند که معمولا واکنش های آنها شبیه به هم است .
اما افراد در هر طبقه ای که باشند همیشه ترسی از ابراز بیمار بودن خود دارند. این ترس در برخی قشر ها بیشتر دیده می ود . اما مهم ترین علتی که می تواند موجب پنهان نمودن این مسئله شود ، نگاهی است که افراد دیگر به آن فرد می کنند و به اصطلاح ترس از لکه ی ننگ و برچسبی است که به عنوان بیمار بر فرد می خورد و برخی شرایط را برای او محدود می کند.
انسان در یک محیط جمعی زندگی می کند و از هر طبقه ای که باشد چه بیشتر چه کمتر نگاه دیگر افراد جامعه برایش مهم است. برچسب زنی زمانی اتفاق می افتد که برخی از ویژکی های فرد توسط دیگران مورد بررسی قرار بگیرد و برچسب منفی بخورد . زمانی که برچسب زنی صورت می گیرد ، طی آن قضاوت هایی نسبت به فرد پدید می آید که می تواند از نظر اجتماعی قابل قبول یا انحرافی باشد . اگر فرد آن برچسب را بپذیرد ، رفتارش با توجه به آن دگرگون می شود. قابل قبول بودند یا به هنجار بودن یا نبودن برچسب را جامعه و حتی به طور اختصاصی تر قشری که فرد در آن قرار دارد یا به آن ارتباط دارد ، مشخص می کند. علت بیماری می تواند آسیب های فیزیولوژی باشد که تندرستی را تحت تاثیر قرار می دهد. اما فرآیند برچسب زنی موجب می شود که بیماری در مسیر انحرافی قرار گیرد یا نگیرد . برچسب زنی و قضاوتی که افراد جامعه نسبت به بیمار انجام می دهند می تواند تحولات زیادی در رفتار آن شخص ایجاد کند . فشار های اجتماعی در ارتباط با این فرایند بیشتر می شود و تبدیل به " پیشگویی خود عملگرا "  می شود . در پزشکی و بیماری برچسب هایی که بر فرد بیمار زده می شود و در بر دارنده ی "کلیشه های عمومی " هستند یعنی ممکن است موجب تغییر رفتار بیمار در جامعه شوند اهمیت بسیار دارند . برای مثال کسی که صرع دارد ممکن است از رفتن به مجامع عمومی خودداری کند و گوشه گیر و افسرده شود. در واقع قضاوت ها و بر چسب هایی که برای فرد اتفاق می افتد ممکن است موجب تغییراتی شود که بسیار واضح تر از خود بیماری بر زندگی او تاثیر بگذارد. (آرمسترانگ – 119 – 125 ).
برای این که افراد یک جامعه در مورد یک فرد قضاوت کنند که او سالم یا بیمار است ملاک ها و معیار های اجتماعی مانند بیکاری یا فعالیت ، حضور فعال در جامعه یا طرد شدن از جامعه به کار می رود . زمانی بخواهیم در مورد سلامتی یک فرد صحبت کنیم ، معیار های آن از وضع جسمانی بالا تر می رود. با در نظر گرفتن این موضوع فکر و مفهوم بیمار با دیگران و روابط اش با محیط اجتماعی شکل می گیرد و به رفتار او جهت می دهد . بنابراین یک برچسبی هنجار یا ناهنجار که از طرف اجتماع بر یک فرد وارد می شود می تواند تاثیر عمیقی بر زندگی او بگذارد و حیطه ای فرا تر از بیماری اش را در بر می گیرد . بیمار زمانی که از فعالیت منع شد و به روابط اش با دیگران لطعه وارد آمد و توانایی هایش زیر سوال رفت و نتوانست نقش خود را آنگ.ونه که باید ایفا کند ، بیماری را موجبخراب شدن زندگی اش می داند و هیچ راهی برای بازگشت به زندگی عادی اش با دیگران نمی بیند . این یکی از دلایل مهمی است که افراد تمایل دارند بیماری خود را از دیگران پنهان نموده و خود را سالم جلوه دهند . البته برخی افراد با مواجه با این مسئله ، سعی می کنند از هویت اجتماعی خودشان دفاع کرده و با بیماری مبارزه کنند . در اینجا بیماری جنبه ی تخریبی خود را از دست می دهد. (آدام ، هرتسلیک – 96 – 99 )
دلایل و توضیحات بالا نشان می دهد که چرا اغلب مردم تمایل دارند که بیماری را از مجامع و عموم پنهان کنند . انسان ذاتا موجودی اجتماع طلب است و طرد شدند از اجتماع می تواند یکی از مهم ترین ترس هایش باشد . این ترس ممکن است در همه ی افراد صرف نظر از اینکه در چه طبقه ای از جامعه قرار دارند یا دارای چه منزلت اجتماعی هستند ، وجود داشته باشد . اما چیزی که من به آن توجه کردم و برایم جالب بود واکنشی است که هر یک از این طبقه ها نسبت به بیماری از خود نشان می دهند. برای مثال طبقه ی کارگر یا قشر پایین و کم در آمد جامعه از این نظر بیماری خود را پنهان می کنند که مبادا به خاطر برچسب بیماری و ناتوانی کار و در آمد خود را از دست دهد . سلامت نشان دادن خود برای آنها حکم در آمد و کارشان را دارد. به خاطراین پنهان کردن و همچنین نداشتن هزینه های درمان بیماری شان وضیت بدتری را پیش می گیرد . قشر های متوسط نسبت به قشر پایین توجه بیشتری به سلامتی نشان می دهند اما ترس از لکه ی ننگ و برچسب در آنها دیده می شود . چیزی که من با دقت در طبقه ی مرفه دیدم ، این بود که این طبقه نسبت به طبقات دیگر ترس کمتری از بروز بیماری خود دارند و به خاطر منزلت اجتماعی و اعتماد به نفسی که دارند ( که این می تواند ناشی از وضعیت مالیشان باشد ) به دنبال درمان می روند و سلامتی شان برایشان خیلی مهم است . بیشتر ترسی که در آنها دیده می شود ، ترس از مرگ است .
البته به نظر من امروزه بیماری کمی از حالت منفی خود خارج شده است و مردم جامعه تلاش می کنند که از بیماران به نوعی حمایت کنند . این اعتاد که حمایت اجتماعی می تواند از گستردگی بیماری جلوگیری کند و بنابراین مردم کمتری بیمار خواهند شد ، موجب شده است که جامعه از راه های نختلفی مانند :ازدواج به منزله ی حمایت ، تماس برای حمایت ، حمایت و ادراک و ... استفاده کند .  (آرمسترانگ ، 1087- 113 ).با این حال چیزی که امروزه دیده می شود و می تواند نتیجه ی نگاه مثبت به بیماری باشد این است که در برخی از افراد تظاهر به بیمار بودن به منزله ی جلب حمایت دیده می شود .جالب است که من این مسئله را بیشتر در قشر های مرفه جامعه دیدم تا قشر توسط و پایین . جلب حمایت و توجه به وسیله ی بیماری امروزه رواج یافته است و این حتی می تواند یک بیماری به شمار آید .

منابع :
آرمسترانگ ، دیوید ، 1387 ، جامعه شناسی پزشکی ، ترجمه محمد توکل ، ویراست دوم ، انتشارات حقوقی ، تهران
فوکو ، میشل ، 1388 ، پیدایش کلینیک ، ترجمه یحیی امامی ، چاپ دوم ، انتشارات نقش و نگار ، تهران
آدام ، فیلیپ و هرتسلیک ، کلودین ، 1385 ، جامعه شناسی بیماری و پزشکی ، ترجمه دکتر لورانس و دنیا کتبی ، نشر نی ، تهران
کوئن ، بروس ، 1381 ، مبانی جامعه شناسی ، ترجمه غلامعباس توسلی و رضا فاضل ، انتشارات سمت ، تهران
وثوقی ، منصور و نیک خلق ، اکبر ، 1379 ، مبانی جامعه شناسی ، چاپ سوم ، انتشارات بهینه ، تهران
*فوکو ، میشل ، 1388 ، مراقبت و تنبیه ، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهان دیده ، چاپ هشتم ، نشر نی ، تهران
*از این کتاب به طور مستقیم استفاده نکرده ام فقط مطالعه آن روی برخی دید گاه هایم تاثیر گذاشته است.

     نوشته : م.سریرا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر