۱۳۹۰/۴/۲

انحرافات اجتماعی



ایران کشوری است که در مقابل مسائل و انحرافات متنوعی قرار گرفته است و آسیب های اجتماعی زیادی بر آن وارد است. از طرفی مردم با فرهنگ ها ، گویش ها ، آداب و رسوم ، هنجار های متفاوتی در جای جای آن زندگی می کنند و از طرفی دیگر هر دسته از مردم با مشتراکات اجتماعی ، باز هم درگیر خرده فرهنگ ها و ارزش های متفاوت بین هر قشر از جامعه خود هستند . همچنین به نظر من، توجه به دین و عقاید دینی و بروز انقلاب ها و دگرگونی های فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی، موجب تغییر برخی هنجارها و تفاوت های فرهنگی بین بسیاری از اقشار جامعه شده است و همین شکاف میان نسل ها، به برخی از انحرافات اجتماعی دامن زده است. به همین خاطر زمانی که در مورد آسیب های اجتماعی صحبت می شود ، باید تمام این عوامل در نظر گرفته شوند زیرا هر کدام به نوبه ی خود در روند این انحرافات تاثیر گذار هستند.
 ایران نیز به عنوان کشوری با اقشار مختلف دارای انحرافات بسیاری است . در واقع همین مسئله باعث می شود که ایران نسبت به انحرافات اجتماعی مستعد تر باشد . اگر بخواهیم از دیدگاه فرهنگی به آن نگاه کنیم هر یک از این اقشار درون خود دارای خورده فرهنگ هایی هستند که دارای ارزش ها و هنجارهای متفاوتی با هم هستند. برای مثال در ایران برخی آداب و رسوم در جوامع ترک زبان عادی است که در جوامع دیگر غیر عادی یا حتی زشت تلقی می شود . برای مثال مرسوم است که خانواده ی پسر در زمان خواستگاری بدن برهنه ی دختر را ببینند که از نداشتن عیب و ایراد او اطمینان حاصل کنند.
بنابراین وقتی از یک آسیب اجتماعی صحبت می شود نمی توان یک یا دو عامل به طور قطعی برای آن در نظر گرفت و. در واقع در بررسی انحرافات اجتماعی باید به طور نسبی نگاه کرد و تمام عوامل پیرامون و تاثیر گذار را در نظر گرفت .
اگر بخواهیم به صورت جزئی تر نگاه کنیم می توان گفت: یکی از مهم ترین مسائلی که سبب انحرافات اجتماعی می شود اختلاف اقشار و طبقات مختلف جامعه است که اخلافات فرهنگی را به همراه می آورد. همین مسئله در نظریه ی فشار اقتصادی به نوعی مطرح می شود که "فقر باعث جرم می شود " . (ستوده ، 1389: 129 ) این می تواند نشان دهنده ی این باشد که اختلاف طبقاتی در به وجود آمدن انحراف اجتماعی تاثیر عمیقی دارد . همان طور که در این نظریه نیز مطرح می شود زمانی که جامعه هدفی را برای اعضای آن در نظر می گیرد ولی راه ها و وسائل رسیدن به آن هدف را در اختیار تمام افراد از هر طبقه ی اجتماعی قرار نمی دهد ، نوعی دوگانگی وجدایی بین افراد به وجود می آید که موجب آسیب های اجتماعی می شود . مثلا افراد در قشر پایین جامعه قادر تامین هزینه های مالی یک خانواده را نیستند بنابراین ازدواج نمی کنند و برای تامین نیاز های جنسی خود را بیرون از چهارچوب خانواده بر طرف می کنند و همین موجب آسیب های اجتماعی زیادی مانند شیوع بیماری ، افزایش روسپیگری و کم شدن انگیزه ی افراد برای ازدواج و ... می شود .

 آسیب های اجتماعی ناشی از تفاوت های طبقاتی و فرهنگی تنها در قشر پایین و فقیر جامعه تعریف نمی شود ، بلکه در اقشار ثروتمند نیز وجود دارد . مسائل اجتماعی می تواند افراد ثروتمند را به گوشه گیری یا سرکشی تشویق کند . در ایران به علت این که داشتن پول و سرمایه یکی از مهم ترین شرایط رسیدن به موفقیت تعریف می شود ، قشر ثروتمند ، از این وسیله برای رسیدن به هدف برخوردار است . اما در مواقعی هم هدف ارزش خود را از دست می دهد و هم وسیله . برای مثال در سمینار های روان شناسی اغلب این عامل مطرح می شود که چون جوانان در قشر مرفه برای رسیدن به اهداف خود بیش از اندازه از سوی خانواده حمایت می شوند و امکانات مالی کاملی در اختیار آنها است ، برای رسیدن به آن اهداف تلاش چندانی نمی کنند و به مرور زمان هدف ها برایشان بی ارزش می شوند و کناره گیر و گوشه گیر می شود و خود را فردی بی ارزش و بی مسئولیت می داند و اغلب به لذت گرایی روی می آورند . به همین خاطر در اقشار متوسط تمایل به تحصیلات عالی و اهداف عالی اجتماعی بیشتر است چون برای رسیدن به اهداف خود تلاش بیشتری می کنند و در نتیجه ارزش آنها را بیشتر می دانند .
 تفاوت ها فرهنگی نیز میان طبقات مختلف جامعه موجب انحرافات اجتماعی می شود و از جمله این که افراد هر طبقه خود را کاملا جدا از طبقه ای دیگر می بینند . برای مثال افراد در طبقه ی پایین ، به علت مشکلات مالی خود را ضعیف تر از سایر طبقات می دانند ، در نتیجه طبقه ی مرفه می تواند به راحتی آنها را مورد ظلم قرار دهد. در واقع پیشرفت افراد نسبت به طبقات دیگر نفرت و تعصب خاصی پیدا می کنند. به طوری که نسبت به هم جبهه گیری دارند و این خود موجب می شود که انسجام یک جامعه متلاشی شود. برای مثال گاهی قشر متوسط یا پایین جامعه ، طبقه ی مرفه را مسئول مشکلات و مسائل خود می دانند در نتیجه این را حق خود می دانند که از آنها دزدی کنند یا نسبت به آنها جبهه بگیرند.
  گرچه نمی تواند جامعه ای را یافت که دارای اخلاف طبقاتی یا تفاوت های فرهنگی نباشد ، اما با بررسی این وقایع می توان نتیجه گرفت که با وجود اختلاف طبقاتی و تفاوت های فرهنگی ، انسجام و همبستگی برای جلوگیری انحرافات و کجروی های بسیار مهم است . افراد درهر طبقه از جامعه باید با توجه به شرایط خود دارای اهدافی باشند که وسائل رسیدن به آن نیز برایشان مقدور باشد تا تعادل برقرار شود. همچنین در قشر متوسط و مرفه نیز اگر تعادل برقرار نباشد مشکلاب بسیاری به وجود خواهد آمد.



نوشته : م . سریرا



جامعه شناسی بدن - تحقیق میدانی


ظاهر نا شناخته :                                      
حضور با چادر و روبنده در مکان های عمومی و فرهنگی مانند تاتر شهر و کافه تمدن



از تجریش تا پل پارک وی ( پیاده )
تقریبا می توانم بگویم تمام کسانی که در نگاه اول با این ظاهر مواجه می شوند دچار شک می شوند . این شک را با نگاه های خیره و حتی دوری از من نشان می دهند . این مسافت را پیاده طی کردم زیرا تقریبا تاکسی برای سوار کردن من نمی ایستاد . تنها افرادی که تقریبا عادی رفتار کردند ، کارگر های افغانی بودند . به نظر می آمد که این نوع پوشش برای آنها عادی تر است . 
مردم پس از گذشتن از من شروع به پچ پچ می کردند و حتی برخی از آنها تا سزا هایی می گفتند مانند : " همین ها ممکت را به گند می کشند !"
زمانی که زیر پل پارک وی رسیدم توجه مردم و واکنش ها شدید ترشان شدم . اغلب ماشین ها بیجا بوق می زندن و برخی شیشه های ماشین را پایین کشیده ، حرفی توهین آمیز می زدند . اما با این حال ترسی در مردم وجود داشت که مبادا من از دسته ی گشت های ارشاد باشم . زمانی که به زوج ها می رسیدم دختر ها از پسر های همراهشان فاصله می گرفتند و روسری و موهای خود را مرتب می کردند . وقتی می خواستم از عابر پیاده رد شوم هیچ ماشینی به احترام من به عنوان یک عابر نمی ایستاد و همگی طوری رد می شدند که انگار می خواهند مرا زیر بگیرند !
پایین پل برای مشاهده ی رفتار پلیس نسبت به این موضوع به سمت پلیس رفتم و برای این که افکار واقعی شان را متوجه شوم، از آنها آدرس تاتر شهر را به زبان انگلیسی پرسیدم . مامور پلیسی که آنجا بود متوجه حرف من نشد و مافوق خود را که به نظرم سرگرد بود صدا کرد . ایشان نیز حرف مرا به سختی فهمیدند ! برایم بسیار جالب بود که مامور های پلیس یک کشور زبان تقریبا بین المللی را به این وضوح متوجه نشوند . سرگرد رفت و از راننده تاکسی های آن طرف آدرس خواست . آنها متوجه شدند که من فارسی بلد نیستم . به پلیس گفتند که ما دربست او را می رسانیم ! پلیس پرسید چطور و راننده ها گفتند می گوییم 5-6 تا 5000 تومانی بدهد . او که ایرانی نیست ! پلیس نیز چون آدرس درست را بلد نبود داشت قبول می کرد . پلیس به جای این که به خاطر گرفتن مبلغ اضافی با راننده ها برخورد کند هیچ واکنشی نشان نداد. من در این حین از آنها خواستم که راه اتوبوس را نشانم بدهند . واقعا تعجب بر انگیز بود که زمانی که پلیس با یک فرد غیر ایرانی مواجه می شود و افرادی که می خواهند تخلفی انجام دهند مانند راننده ها ، هیچ واکنشی نشان نمی دهند . 
زمانی که سوار اتوبوس شدم توجه ها بیشتر شد . در لحظه ی اول تمام افراد به من با تعجب نگاه کردند . در نگاه برخی ها نفرت و انزجار کاملا واضح بود . واکنشی جالبی که وجود داشت این بود که خانم های چادری و باحجاب ، زمان که مرا دیدند چادر خود را جلو تر می کشیدند و قسمت بیشتری از صورت خود را پوشاندند.  کنار خانمی نشستم که با ناراحتی از من فاصله گرفت . دختر و پسری کناردر وسط ایستاده بودند . هنگامی که من را دیدند پسر با لحنی جدی و با ناراحتی به دختر که ظاهری تقریبا ساده داشت گفت : " نگاه کن ، بی این می گویند خانم . چی می شد اگر تو هم یک کم اینجوری بودی !) . بسیار جالب بود که هنوزم برخی از مردم و مرد ها بخصوص ، این نوع پوشش را نشانه ی خانم بودند و شخصیت بالا می دانند .




تاتر شهر 

 



زمانی که به تاتر شهر رسیدم با همان نگاه های خیره مواجه شدم . در خیابان چند بار مردم محکم بهم تنه زند و با واژه هایی از قبیل : طالبان ، کثافت ها ، آدم کش ها و ... مواجه شدم . در تاتر شهر با دوستانم قرار داشتم و قرار بود که یکی از پسر ها همراه من باشد تا عکس عمل مردم را زمانی که  با یک نفر با این پوشش همراه با یک پسر ظاهر می شوند بررسی کنم . 
من تقریبا قبل از این که با این ظاهر در بیرون بیایم انتظار بیشتر این برخورد ها را داشتم . اما اتفاق بسیار جالبی که افتاد و من انتظارش را نداشتم برخورد با من به عنوان یک روسپی بود ! زمانی که منتظر رسیدن دوستانم بودم  و رفتار ها را بررسی می کردم متوجه نگاه های خیره بعضی از مردان شدم . بعضی از آنها با پوزخند هایی می زدند و با شکلک هایی می خواستند چیزی را به من بفهمانند . وقتی می خواستم به طرف دیگری بروم یکی از آنها دنبال من آمد و شروع به حرف ها و پچ پچ هایی کرد . من واقعا ترسیده بودم اما در همان لحظه یکی از دوستانم که قرار بود کنار من باشد و بقیه از دور رفتار ها را زیر نظر بگیرند رسیدند و آن فرد با این که مرا با او دید اما باز هم دست بر نداشت و همچنین پیش می آمد . 
رفتار های مردم عادی در تاتر شهر، می توانم بگویم با احترام تر بود . می توان گفت که فقط نگاه های خیره ی نه چندان طولانی وجود داشت . شاید برای این که تاتر مکانی است که هر کسی نمی رود و معمولا از طرز فکر و ذهن آزاد تری نسبت به انسان برخوردارند . در خیابان افراد های مختلف با طرز فکر مختلف وجود دارند اما در آنجا احساس کردم حد اقل طرز فکر ها شبیه به هم است .




کافه تمدن



درکافه اول دوستانم وارد شدند و نشستند چند دقیقه بعد من به تنهایی وارد شدم . واکنش متصدی کافه بسیار جالب بود . کاملا وحشت کرده بود و از جایش بلند شد . زمانی که به تنهایی پشت میز نشستم تمام افراد داشتند به من نگاه می کردند . حتی برخی افراد که من در دیدشان نبودم ، خم شده بودند تا من را ببینند . چند دختر با دیدند من بلند بلند شروع به خندیدن کردند . زمانی که کسی وارد کافه می شود ، رسم است که برایش جا سیگاری بیاورند . پیش خدمت با شک و تردید جلو آمد و جا سیگاری را تنها نشانم داد و اجازه خواست که بگذارد یا نه . این نشان می دهد که به نظر آنها یک زن با آن ظاهر سیگار نمی کشد جا سیگاری بی احترامی تلقی می شود . شک اول زمانی بود که من با آن پوشش وارد شدم و شک دوم زمانی بود که دوستم وارد شد و سر میز من نشست . این که یک دختر با آن ظاهر با یک پسر قرار داشته باشد بسیار عجیب می نمود و با هم همه با تعجب به من نگاه کردند . پس از مدتی میز کناری که در مورد سیاست های خاتمی مشغول به بحث بودند ، صحبتاشان به حجاب کشیده شده بود. 
 
  اما وضوعی که در کافه جالب توجه بود این بود که هر کس در آنجا همراه با کسی و مشغول صحبتی با یا کاری بود . ممکن بود در نگاه اول برایشان یک شک محسوب شده باشد اما آنها به خیره نگاه کردن پی دی پی ادامه نمی دادند . برخوردشان بیشتر همراه با تسخر یا تاسف بود . 
زمانی که  خواستیم خارج شویم دوستم رفت و من کیفم را گذاشتم و به دست شویی رفتم . در همین حین دوستان دیگرم گفتند که همه ترسیده بودند و فکر می کردند که در کیف تو بمب است و می خواستند کافه را خالی کنند که تو برگشتی .
این نشان می دهد که در یک کشور اسلامی که حجاب باید پسندیده باشد ، الگوی درست حجاب را همه به عنوان یک تروریست یا عضوی از گروه طالبان می دانند !! 
تجربه ی جالبی بود که بسیار دوست دارم آن را در یک کشور غیر مسلمان  امتحان و بی حجاب کنم.


نوشته : م.سریرا ( مائده موید ) 
دانشجوی جامعه شناسی
اگر قصد اشتراک این مطلب را دارید لطفا قوانین ارجاع دهی را رعایت نمایید .
ممنونم :)

بررسی بیماری و واکنش به آن در طبقات اجتماعی

مقدمه:
در اولین نظر ، زمانی که جامعه شناسی پزشکی مطرح می شود ، این سوال در ذهن اغلب مردم به وجود می آید که این شاخه از جامعه شناسی چه حوزه هایی را در بر می گیرد . با توجه به اطلاعاتی که از اطرافیان در یافت کردم ، جامعه شناسی پزشکی علمی تقریبا نا شناخته است و کمتر کسانی هستند که در مورد آن اطلاعات مناسبی داشته باشند . اما زمانی که در این مورد مطالعه کنیم ، متوجه می شویم که نه تنها این علم می تواند سطح گسترده ای از مطالب را در برگیرد ، بلکه بسیاری از مسائل و اتفاقاتی که روزمره با آنها بر خورد می کنیم نیز می تواند در این حوزه جای گیرد .
بسیاری از افراد به بدن انسان تنها به عنوان یک جسم نگاه می کند که می تواند جایگاهی برای روح باشد . به همین دلیل سلامت یا بیماری این جسم در حوزه ی پزشکی محدود می شود و اگر بخواهیم روح را هم در نظر بگیریم ، ممکن است بیماری جسم بر روح هم تاثیر بگذارد که معمولا این در علم روان شناسی بررسی می شد . اما حقیقت این است که بدن انسان تنها یک جسم نیست . جسمی همراه با روح است که درون فضایی به نام جامعه قرار گرفته است و عامل های مختلف اجتماع می تواند بر سلامت یا بیماری آن تاثیر مستقیم داشته باشد . بدن انسان در یک فضای خالی رشد نمی کند ، بالغ و پیر نمی شود . جامعه و دگرگونی ها و معیار های اجتماعی تاثیر مستقیمی بر روند شکل گیری انسان ، سلامت و بیماری اش دارد .   بنابراین مطالعه ی این تاثیرات و روند می تواند در فهم بهتر بیماری های جامعه و پیامد های آن ، بسیار مهم باشد .



نگاه به بیمار از دید جامعه :
نگاهی که به یک فرد به عنوان بیمار از دید جامعه می شود ، در جوامع مختلف متفاوت است . برای بررسی این دیدگاه ابتدا لازم است تعریف مختصری در مورد بیماری صورت گیرد . زمانی که تندرستی و سلامت فرد مطرح می شود در مقابل آن بیماری قرار می گیرد . شناخت و بررسی علت به وجود آمدن بیماری به پزشک محول شده است . معمولا فرد زمانی که به پزشک مراجعه می کند تنها ابراز می کند که احساس نا خوشایند یا ناخوشی می کند . پزشک بیماری و علائم را بررسی کرده و نوع بیماری را تشخیص می دهد . ( آرمسترانگ ، صفحه 294 )
بیماری ها گونه های بسیار زیادی دارند که از دیدگاه زیست شناختی به طور گسترده بررسی شده اند . برای بررسی بیماری در یک فرد ، لازم نیست آن را تنها در یک سازمان یا محدوده ی خاص بررسی کنیم ،  زیرا بیماری می تواند از یک نقطه به نقطه ی دیگر انتقال پیدا کند اما همچنان ماهیت خود را به عنوان یک بیماری حفظ کند . به همین علت بیماری می تواند به صورت آزادانه در بدن حرکت کند و دچار دگرگونی شود . زیرا هیچ مانعی آن را محدود نمی کند . (38-39 ، فوکو ) پزشک برای شناخت بیماری و دریافتن طریقه ی درست درمان آن باید بخش هایی از بدن را مورد معاینه قرار دهد و عملکرد ها را مورد بررسی قرار دهد . در واقع پزشک و بیمار دارای ارتباطی متقابل هستند . بیمار خود را برای درمان در اختیار پزشک قرار می دهد و پزشک نیز برای مدتی کوتاه یا طولانی به طور جدی عملکرد های بدن را بررسی می کند . ( 44 ، 47 – فوکو )
اما بیماری و پزشکی در فضایی به نام جامعه حضور دارند و شناخت و بررسی عوامل اجتماعی در سلامت و بیماری برای شناخت عوامل زیست شناختی ضروری است . زیرا هر گونه شناخت زیست شناختی در مورد طبیعت در زیر مجموعه ای از جامعه ای معین به دست می آید . همچنین موجودیت بیماری و نقشی که پزشک در اجتماع دارد به عنوان یک مسئله و پدیده ی جامعه شناختی مطرح می شود . بنابراین بیماری را نمی توان پدیده ای تنها اجتماعی یا تمها زیست شناختی تعریف کرد . گاهی نگریستن به بیماری به عنوان یک پدیده ی کاملا زیست شناختی مهم است اما نگاه به بیماری به عنوان یک مسئله ی اجتماعی به علت تاثیری که می تواند در جامعه داشته باشد ، مفید و پر اهمیت است .( 293، 300 – آرمسترانگ ) . مانند بیماری های اپیدمی که در همه ی قرون شاهد آن هستیم تاثیرات به سزایی در مسائل جامعه مانند بهداشت ، سیاست ، جمعیت و ... داشته است . پس نمی تواند این تاثیرات را نا دیده گرفت و به بیمار تنها به عنوان انسانی ناخوش نگاه کرد . زیرا این فرد در فضایی به نام جامعه زندگی می کند که این فضا تاثیر مستقیمی روی بدن او دارد . ( 28-30 ، آدام ، هرتسلیک )
امروزه زمانی که بیماری مطرح می شود ، تنها محیط مطب ، درمانگاه یا بیمارستان را شامل نمی شود بلکه علاوه بر این ها به دولت ، سیاسیت در یک محیط بزرگ تر از بیمارستان به عنوان جامعه باز می گردد . بیماری علاوه بر این که در چارچوب روابط بین بیمار و پزشک بررسی می شود ، در ابعاد بزرگ تر مانند جامعه و سیاست هم در نظر گرفته می شود . بیماری را می توان از نظر جامعه شناختی به عنوان پدیده ای اجتماعی -  فرهنگی نگاه کرد . زیرا اجتماع و فرهنگ و همچنین طبقات روی بیماری تاثیرات بسیاری دارد . بررسی بیماری هایی مانند منطقه ای با غیر منطقه ای ، پر هزینه ها با کم هزینه ها ، شمالی و جنوبی بودن ،حاد و مزمن و ... در حوضه ی بررسی های اجتماعی قرار می گیرد و پزشک تنها در درمان و بهبود نقش ایفا می کند . همچنین بیماری ها و روابط در بیماری را می توان از نظر اجتماعی و طبقاطی در نظر گرفت . زیرا حضور در هر کدام از طبقات جامعه و بررسی بیماری در اقشار مختلف مخصوصا در بیماری های مسری بسیار مهم است زیرا افراد از طبقات اجتماعی مختلف رفتار های متفاوتی نشان می دهند  ( 11 ، 12 – آدام ؛ هرتسلیک ) . در ادامه بیشتر به نقش طبقاطی جامعه و عملکرد بیماران و پزشکان در هر کدام از این طبقات می پردازیم همچنین مطرح شدن این سوال که چرا افراد در برخی طبقات تمایل به پنهان نمودن بیماری خود دارند یا در برخی از قشر ها تمایل به بروز بیماری حتی تظاهر به بیماری  دیده می شود .
تاثیرات بیماری در زندگی اجتماعی فرد
با توجه به آنچه ذکر شد ، زندگی اجتماعی فرد در اجتماع تحقق میابد و عوامل اجتماعی تاثیر مستقیمی بر روند تکامل و زندگی او دارند . هر انسان نقشی در اجتماع ایفا می کند و عوامل مختلفی در این نقش تاثیر دارند . این تاثیرا می توانند مستقیم یا غیر مستقیم باشند . بیماری یکی از عواملی است که می تواند در شکل گیری شخصیت فرد در اتماع تاثیر به سزایی داشته باشد .
عوامل اجتماعی و ارزش های اجتماعی می کنند در بیماری یا سلامت یک جامعه تاثیر بگذارند . برای مثال در جامعه ای که لاغری یا سیگار کشیدن در میان جوان ها ارزش محسوب می شود  ، گرایش به سمت این دو عامل زیاد می شود و می تواند درصد بیماران سو تغذیه یا قلبی – تنفسی را افزایش دهد.
تاثیر ارزش ها و عوامل اجتماعی در بیماری می تواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد . مانند مثال قبل ، اگر فردی در جامعه ای که درصد بیشتر افراد سیگاری هستند ، زندگی کند ، حتی اگر خودش هم از سیگار استفاده نکند ، به دلیل تنفس هوای آغشته به دود سیگار به بدنش آسیب می رسد و می تواند مانند افراد سیگاری دچار مشکلات قلبی شود. این تاثیری است که به طور غیر مستقیم موجب بیماری فرد گردیده است. عوامل اجتماعی می توانند تاثیر مستقیمی نیز داشته باشند و بدون این که واسطه ی فیزیکی یا شیمیایی آشکاری وجود داشته باشد ، موجب ایجاد بیماری شوند. ( آرمسترانگ – 96-،97 )
            اگر بخواهیم  یک عامل را به عنوان عامل کلی برای تاثیر عوامل اجتماعی بر بیماری را مطرح کنیم ، می توانیم نظریه ی دبوس را مطرح کنیم . به عقیده ی او یکی از عوامل اجتماعی که موجب می شود جامعه به سمت بیماری گرایش پیدا کند "بد سازگاری با محیط " است . به این معنا که زمانی که افراد یک جامعه با محیط خود به تعادل نرسیده اند و با هم ارتباطی متعادل و متقابل ندارند ، بیماری پدید می آید . با صنعتی شدند کشور ها عدم تعادل میان جامعه و محیط بیشتر شده است و به عقیده ی دبوس این دگرگونی خود موجب از بین رفتن تعادل می شود و بیماری پدید می اید . ( آرمسترانگ – 97 ) ممکن است ایجاد بیماری های جدید و نا شناخته در هر دوره سبب همین دگرگونی باشد . برای مثال اگر هر جامعه ای مواد غذایی متعادل و مناسب محیط آن جامعه را تغذیه کند می تواند از بروز بسیاری از بیماری ها جلو گیری کند . به نظرم می تواند تغذیه کشور هند را به عنوان یک مثال عینی ذکر کرد . به علت آلودگی ها و عدم رعایت بهداشت و جمعیت بسیار میزال آلودگی در این کشور زیاد است و همچنین آب و هوا بسیار گرم است . مردم کشور هند از غذا های بسیار تند تغذیه می کنند که هم موجب می شود تحمل گرما برایشان آسان تر شود و هم بدنشان را ضد عفونی می کند . در حالی که اگر غیر از این تغذیه کند ممکن است به بیماری های متعددی مبتلا شود .
علت هایی که موجب بیماری در افراد می شود و بیشترین آمار مرگ را دارند بیشتر مربوط به میکرو ارگانیزم هایی هستند که در محیط های ناسالم و آلوده وجود دارند و همچنین در قرن های اخیر درست تغذیه نشدن در شنین مهم یکی از مهم ترین علت هایی است که موجب نا توانی بدن و در نتیجه بیماری می شود . (آرمسترانگ – 98 ) . به همین علت با روشن شدن این مطلب اهمیت سلامتی هر روز بیشتر شد و علم پزشکی پیشرفت  می کرد تا بتواند به نیاز های مردم پاسخ دهد. با پیشرفت پزشکی بیماری ها و علل بیماری ها نیز بیشتر شدند و بیماری ها به همان بیماری های گذشته با قی نماندند . شاخه ای شدند بیماری ها موجب شد که علم پزشکی و پیشرفت در آن نیز شاخه ای شود و اینگونه قدرت های تخصصی در پزشکی به وجود آمد که به دنبال علت های بیماری های گوناگون بودند . ( آدام ، هرتسلیک – 61،62 ) . با مطالعه و بررسی بر علت بیماری ها در مورد تاثیرایت که که اجتماع بر فرد می گذارد که موجب بیماری می شود نیز تحققیقاتی به عمل آمد . در واقع قبل از آن تمنها میکروارگنیزم ها و ویروس ها عامل بیماری محسوب می شدند . بعد از قرن نوزدهم دریافتند که بدنه ی بیماری با بدن فرد مبتلا و اجتماع و محیطی که در آن قرار دارد تاثیر مستقیم دارد و نگاه به بیماری از حالت تک بعدی در آمد ( فوکو – 28 ) به نظر من این شروعی برای ایجاد جامعه شناسی پزشکی بوده است . زمانی که بیماری و فرد بیمار نگاه می کنیم ، تفکرات متعددی در نظر ما می آید . ایجاد شدن آن بیماری و تاثیرات اجتماعی که در ایجاد آن بیماری وجود داشته است بسیار مهم است . انسان بیمار حتی در بدترین شرایط از نظر سلامتی باز هم در حال زندگی در یک جامعه است که خواسته یا ناخواسته در آن تاثیر می گذارد . از علت های پزشکی و غیز پزشکی بگذریم ، نکته ای که مهم است مورد توجه قرار گیرند بیماری در اقشار مختلف جامعه و واکنشی است افراد نسبت به بیماری خود و دیگران بروز می دهند نیز موضوعی است که مورد توجه قرار می گیرد . این مسئله که چرا بسیاری از افراد در یک قشر از جامعه تمایل به پنهان کردند بیماری خود و تعدادی در قشری دیگر تمایل به تظاهر به بیماری دارند موضوعی است که در ادامه به آن می پردازیم .

واکنش و رفتار انسان در اقشار جامعه در مقابل بیماری :
می توان گفت بیماری دغدغه ی همه ی افراد است . زمانی که بیماری به طور اپیدمی ایجاد می شود و گسترش می یابد می تواند دغدغه ی کل یک جامعه ی بزرگ باشد و زیرا که همه تحت تاثیر آن هستند و می تواند به مرور زمان گذشته از مرگ و میر تاثیرات عمیقی روی روند تکاملی اجتماع داشته باشند زیرا که بیماری می تواند یک پدیده ی "جمعی " به حساب بیاید (آدام ، هرتسلیک – 29 ). اما برای این که این پدیده ی موثر جمعی را در اقشار و جوامع مختلف مقایسه کنیم لازم است ابتدا در مورد اقشار و ویژگی های هر کدام توضیحی داده شود و دیدگاه خود را در این مورد بیان کنم .
تعاریفی که برای قشر و طبقه ی اجتماعی شده است به هم شبیه هستند . مردم به لحاظ داشتن برخی ویژگی ها و عادات مشترک و جایگاه و منزلت اجتماعی خاص و میزان دارایی و ثروتشان و نیز براخی ویژگی های دیگر با دیگر افراد متمایز می شوند . نظامی که افراد را به قشر های مختلف تقسیم می کند نیز با توجه به امتیازات اجتماعی که هر فرد دارا است آن را در یک قشر از جامعه جای می دهد . برای مثال امتیازاتی مانند در آمد و شغل خوب و منزلت اجتماعی موجب می شود که فرد از قشر هایی با امتیازات پایی تر به بالاتر ترفیع بگیرد. جوامع پیشرفته نیز سه شاخص اصلی برای تایین طبقه ی اجتماعی فرد دارند که شامل شغل ، تحصیلات و در آمد می شود . همچنین شاخص های فرعی نیز برای تعیین طبقه ی اجتماعی وجود دارد مانند نژاد ، مذهب ، جنس ، ملیت ، محل سکونت و ... (کوئن ،239 – 240 )
عضویت در این گروه ها می تواند بدون خواست یا با خواست فرد صورت گیرد . افراد می توانند بدون این که آکارا خواستار عضویت در یک طبقه باشند ، جزو آن محسوب شوند . در واقع گورویچ جامعه شناس فرانسوی برای این گونه گروه ها اصطلاح " گروه های واقعی " را به کار میبرد. هر یک از افراد متناسب با طبقه ای که در آن قرار دارند و از آن تاثیر گرفته اند ، در شرایط مختلف عکس العمل نشان می دهند.  بر عکس آن نیز امکان پذیر است . افراد می توانند با کسب شاخص های اصلی یک طبقه از جامعه عضو آن شوند . (وثوقی ، نیک خلق – 296- 298 ) . هر کدام از افراد متناسب با قشری که در آن قرار گرفته اند در شرایط مختلف از خود واکنش نشان می دهند . واضح است که نظام رفتاری طبقه ای از اجتماع بر روی رفتار فرد تاثیر به سزایی دارد . برای مثال می تواند گفت طبقه ی مرفه جامعه ممکن است نسبت به مشکلاتی که تحریم های اقتصادی برای کشور ایجاد می کند واکنش شدیدی نشان ندهند زیرا از نظر اقتصادی وضعیت مناسبی دارند . اما طبقات دیگر از این مسئله نگران شوند. می تواند تاثیری که هر طبقه روی رفتار افراد می گذارد را در مورد بیماری نیز در نظر گرفت . افراد در هر طبقه می توانند نسبت به بیماری از خود واکنش نشان دهند که معمولا واکنش های آنها شبیه به هم است .
اما افراد در هر طبقه ای که باشند همیشه ترسی از ابراز بیمار بودن خود دارند. این ترس در برخی قشر ها بیشتر دیده می ود . اما مهم ترین علتی که می تواند موجب پنهان نمودن این مسئله شود ، نگاهی است که افراد دیگر به آن فرد می کنند و به اصطلاح ترس از لکه ی ننگ و برچسبی است که به عنوان بیمار بر فرد می خورد و برخی شرایط را برای او محدود می کند.
انسان در یک محیط جمعی زندگی می کند و از هر طبقه ای که باشد چه بیشتر چه کمتر نگاه دیگر افراد جامعه برایش مهم است. برچسب زنی زمانی اتفاق می افتد که برخی از ویژکی های فرد توسط دیگران مورد بررسی قرار بگیرد و برچسب منفی بخورد . زمانی که برچسب زنی صورت می گیرد ، طی آن قضاوت هایی نسبت به فرد پدید می آید که می تواند از نظر اجتماعی قابل قبول یا انحرافی باشد . اگر فرد آن برچسب را بپذیرد ، رفتارش با توجه به آن دگرگون می شود. قابل قبول بودند یا به هنجار بودن یا نبودن برچسب را جامعه و حتی به طور اختصاصی تر قشری که فرد در آن قرار دارد یا به آن ارتباط دارد ، مشخص می کند. علت بیماری می تواند آسیب های فیزیولوژی باشد که تندرستی را تحت تاثیر قرار می دهد. اما فرآیند برچسب زنی موجب می شود که بیماری در مسیر انحرافی قرار گیرد یا نگیرد . برچسب زنی و قضاوتی که افراد جامعه نسبت به بیمار انجام می دهند می تواند تحولات زیادی در رفتار آن شخص ایجاد کند . فشار های اجتماعی در ارتباط با این فرایند بیشتر می شود و تبدیل به " پیشگویی خود عملگرا "  می شود . در پزشکی و بیماری برچسب هایی که بر فرد بیمار زده می شود و در بر دارنده ی "کلیشه های عمومی " هستند یعنی ممکن است موجب تغییر رفتار بیمار در جامعه شوند اهمیت بسیار دارند . برای مثال کسی که صرع دارد ممکن است از رفتن به مجامع عمومی خودداری کند و گوشه گیر و افسرده شود. در واقع قضاوت ها و بر چسب هایی که برای فرد اتفاق می افتد ممکن است موجب تغییراتی شود که بسیار واضح تر از خود بیماری بر زندگی او تاثیر بگذارد. (آرمسترانگ – 119 – 125 ).
برای این که افراد یک جامعه در مورد یک فرد قضاوت کنند که او سالم یا بیمار است ملاک ها و معیار های اجتماعی مانند بیکاری یا فعالیت ، حضور فعال در جامعه یا طرد شدن از جامعه به کار می رود . زمانی بخواهیم در مورد سلامتی یک فرد صحبت کنیم ، معیار های آن از وضع جسمانی بالا تر می رود. با در نظر گرفتن این موضوع فکر و مفهوم بیمار با دیگران و روابط اش با محیط اجتماعی شکل می گیرد و به رفتار او جهت می دهد . بنابراین یک برچسبی هنجار یا ناهنجار که از طرف اجتماع بر یک فرد وارد می شود می تواند تاثیر عمیقی بر زندگی او بگذارد و حیطه ای فرا تر از بیماری اش را در بر می گیرد . بیمار زمانی که از فعالیت منع شد و به روابط اش با دیگران لطعه وارد آمد و توانایی هایش زیر سوال رفت و نتوانست نقش خود را آنگ.ونه که باید ایفا کند ، بیماری را موجبخراب شدن زندگی اش می داند و هیچ راهی برای بازگشت به زندگی عادی اش با دیگران نمی بیند . این یکی از دلایل مهمی است که افراد تمایل دارند بیماری خود را از دیگران پنهان نموده و خود را سالم جلوه دهند . البته برخی افراد با مواجه با این مسئله ، سعی می کنند از هویت اجتماعی خودشان دفاع کرده و با بیماری مبارزه کنند . در اینجا بیماری جنبه ی تخریبی خود را از دست می دهد. (آدام ، هرتسلیک – 96 – 99 )
دلایل و توضیحات بالا نشان می دهد که چرا اغلب مردم تمایل دارند که بیماری را از مجامع و عموم پنهان کنند . انسان ذاتا موجودی اجتماع طلب است و طرد شدند از اجتماع می تواند یکی از مهم ترین ترس هایش باشد . این ترس ممکن است در همه ی افراد صرف نظر از اینکه در چه طبقه ای از جامعه قرار دارند یا دارای چه منزلت اجتماعی هستند ، وجود داشته باشد . اما چیزی که من به آن توجه کردم و برایم جالب بود واکنشی است که هر یک از این طبقه ها نسبت به بیماری از خود نشان می دهند. برای مثال طبقه ی کارگر یا قشر پایین و کم در آمد جامعه از این نظر بیماری خود را پنهان می کنند که مبادا به خاطر برچسب بیماری و ناتوانی کار و در آمد خود را از دست دهد . سلامت نشان دادن خود برای آنها حکم در آمد و کارشان را دارد. به خاطراین پنهان کردن و همچنین نداشتن هزینه های درمان بیماری شان وضیت بدتری را پیش می گیرد . قشر های متوسط نسبت به قشر پایین توجه بیشتری به سلامتی نشان می دهند اما ترس از لکه ی ننگ و برچسب در آنها دیده می شود . چیزی که من با دقت در طبقه ی مرفه دیدم ، این بود که این طبقه نسبت به طبقات دیگر ترس کمتری از بروز بیماری خود دارند و به خاطر منزلت اجتماعی و اعتماد به نفسی که دارند ( که این می تواند ناشی از وضعیت مالیشان باشد ) به دنبال درمان می روند و سلامتی شان برایشان خیلی مهم است . بیشتر ترسی که در آنها دیده می شود ، ترس از مرگ است .
البته به نظر من امروزه بیماری کمی از حالت منفی خود خارج شده است و مردم جامعه تلاش می کنند که از بیماران به نوعی حمایت کنند . این اعتاد که حمایت اجتماعی می تواند از گستردگی بیماری جلوگیری کند و بنابراین مردم کمتری بیمار خواهند شد ، موجب شده است که جامعه از راه های نختلفی مانند :ازدواج به منزله ی حمایت ، تماس برای حمایت ، حمایت و ادراک و ... استفاده کند .  (آرمسترانگ ، 1087- 113 ).با این حال چیزی که امروزه دیده می شود و می تواند نتیجه ی نگاه مثبت به بیماری باشد این است که در برخی از افراد تظاهر به بیمار بودن به منزله ی جلب حمایت دیده می شود .جالب است که من این مسئله را بیشتر در قشر های مرفه جامعه دیدم تا قشر توسط و پایین . جلب حمایت و توجه به وسیله ی بیماری امروزه رواج یافته است و این حتی می تواند یک بیماری به شمار آید .

منابع :
آرمسترانگ ، دیوید ، 1387 ، جامعه شناسی پزشکی ، ترجمه محمد توکل ، ویراست دوم ، انتشارات حقوقی ، تهران
فوکو ، میشل ، 1388 ، پیدایش کلینیک ، ترجمه یحیی امامی ، چاپ دوم ، انتشارات نقش و نگار ، تهران
آدام ، فیلیپ و هرتسلیک ، کلودین ، 1385 ، جامعه شناسی بیماری و پزشکی ، ترجمه دکتر لورانس و دنیا کتبی ، نشر نی ، تهران
کوئن ، بروس ، 1381 ، مبانی جامعه شناسی ، ترجمه غلامعباس توسلی و رضا فاضل ، انتشارات سمت ، تهران
وثوقی ، منصور و نیک خلق ، اکبر ، 1379 ، مبانی جامعه شناسی ، چاپ سوم ، انتشارات بهینه ، تهران
*فوکو ، میشل ، 1388 ، مراقبت و تنبیه ، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهان دیده ، چاپ هشتم ، نشر نی ، تهران
*از این کتاب به طور مستقیم استفاده نکرده ام فقط مطالعه آن روی برخی دید گاه هایم تاثیر گذاشته است.

     نوشته : م.سریرا

نقدی بر فیلم پرتقال کوکی در مبحث جرم و کجروی

گروهی از مردان جوان که می توان آنها را جزو دارو دسته های بزهکار قرار داد ، با همکاری یکدیگر مرتکب جرایمی می شوند. این افراد به لحاظ اجتماعی ناسازگار هستند.شخصیت اصلی داستان الکساندر دیلارج شخصیتی بیمار از نظر اجتماعی و روانی دارد و از آزار و اذیت دیگران از جمله ضرب و شتم انسان ها، تجاوز های جنسی  سرقت و ... لذت می برد.
از نظر اجتماعی الکساندر شخصیتی بیمار گونه دارد. اگر بخواهیم او را از نظر نظریه های زیست شناختی بررسی کنیم ، برخلاف نمونه های این نظریه این شخص نه دارای استیل قوی است و نه عضلانی است، با این حال بسیار پرخاشجو است. پس این نظریه در مورد نوع بدنش و بزهکار بودنش رد می شود. از نظر تبیین های روان شناختی به نظر می رسد که او دچار شخضیتی روان رنجور است زیرا رفتار های او عزلتجو ( مانند خود داری از مدرسه رفتن) و بی عاطفه است. به نظر می رسد او از آن نوع روان رنجور ها است که برای نفس خشونت دست به خشونت می زند و از آن لذت می برد و به صورت اجتناب نا پذیری دست به جرم می زند. اگر بخواهیم هم از نظر روان شناختی و هم زیست شناختی ، کجروی الکس نشانه ی کاستی در شخصیت اوست نه اجتماع ، با این حال به نظر می رسد که جرم خارج از کنترل اوست و در ذهن و جسم او ریشه دارد. این را می توان از صحنه هایی که الکس در خیالات خود دارد ( هنگام خواندن کتاب انجیل و یا حتی صحنه ی آخر فیلم ) نتیجه گرفت. او همه چیز را به صورت نا هنجار می پندارد. چون در فیلم صحبتی از کودکی و آرزو ها و خواسته های او نشده است نمی توان رفتار های او را با نظریه ی کارکردگرا تطبیق داد. با این حال با توجه به نظریه ی ریچارد کلووارد و لوید ای می توان این حدس را زد که این دسته ازپسران چون به اهداف خود نمی رسند بزهکار می شوند.
با توجه به این که پسران معمولا از سنین پایین جزو دارو دسته ی بزهکاران می شوند زیرا چنین فرهنگ هایی به آنها احساس مردانگی می دهد و هیجان رفاقت هم با آن همراه است. در مورد الکس هم می توان همین حدس را زد که چون خشونت و پرخاشگری را جنبه ای از هویت مردانه قلمداد می شود ، او و دارو دسته اش از این راه برای نشان دادن هویت مردانه ی خود استفاده می کنند(نوع لباس پوشیدن و حتی اهمیت رابطه جنسی برای او این را تایید می کند.). در این فیلم به خوبی جنایت علیه زنان نشان داده شده است. برای الکس که جزو دسته ی مردان متجاوز و مهاجم تلقی می شود زنان قربانی جرم اند که آزار و اذیت جنسی در رتبه ی اول قرار دارد.سن الکس که بین 18-21 سال است که اوج دوران خلاف کاری محسوب می شود. خشونت در این دوران به بحران دوران کودکی بر می گردد، اما چون در فیلم نشانه این از کودکی الکس نیست نمی توان در این مورد قضاوت کرد.
زمانی که او را برای آزمایش درمان انتخاب می کنند ،می توان پی برد که الکس نوعی بیمار است وذهن و روان بیمار گونه ای دارد. او با نوع درمان از ارتکاب جرم نا توان می شود.پس از بهبود زمانی که به خانواده مراجعت می کند نمونه ی بارزی از برچسب زنی مشاهده می شود و همه او را به چشم قاتل می بینند. حتی خانواده ی او به صورت واضحی از او می هراسند و از آزاد شدن او خوشحال نیستند، دوستان قدیم او نیزاو را مورد آزار و اذیت قرار می دهند و به طور اتفاقی با کسانی که قبلا مورد آزار قرار داده برخورد می کند. در آخر داستان از او به عنوان وسیله ی سیاسی استفاده می کنند.
نکته ی جالبی که در آخر داستان مطرح می شود این است که تا این که او از انجام دادن جرم نا توان است اما آن درمان ، تاثیری بر اصلاح روان او نداشته است و الکس باز هم در ذهن خود تمایل به آزار و اذیت دیگران دارد.
نوشته : م.سریرا

تاثیر علم و تحصیل در شکل گیری انقلاب ایران

مقدمه :
بررسی انقلاب ها در طول تاریخ نشان می دهد که برای وقوع یک انقلاب وجود شرایطی لازم است. در پشت هر انقلاب ایده ای وجود دارد و قشر عظیمی از مردم که آن ایده را حمایت می کنند. به وجود آمدن این ایده منوط به شرایط حاکم بر جامعه آن زمان است که معمولا توسط یک فیلسوف ، نویسنده یا دانشمند ارائه می شود. در همه ی انقلاب ها فردی وجود دارد که به عنوان رهبر در نظر گرفته می شود. نمی توان گفت که همه ی انقلاب ها تنها در شرایط بد اقتصادی مردم اتفاق افتاده است. اما انقلاب ایران از جمله انقلاب هایی بود که شرایط نا مساعد اقتصادی در آن تاثیر به سزایی داشته است. پیش انقلاب ایران هم مانند بیشتر انقلاب ها نظیر انقلاب فرانسه و روسیه ، نابرابری اجتماعی و قشر های متعدد اجتماعی وجود دارد. طبقات وقشر های مختلف اجتماعی ایران هم شامل طبقه مسلط ، متوسط و کارگران می شد که هر کدام دارای زیر مجموعه هایی بودند. طبقه ی مسلط شامل خاندان سلطنتی ، کارمندان سطح بالای اداری ، زمین داران بزرگ ، خان های عشایر ، علمای با نفوذ و تجار ثروتمند بود. طبقه ی متوسط به دو دسته ی متوسط جدید و سنتی تقسیم می شد . طبقه کارگر شامل مردم عادی ، کارگران و زارعین بود. ) احمد اشرف و علی بنو عزیزی ، 86 -76 ، 1387 ؛ ادوارد برون ، 511 ، 1338 )
با توجه به مطالعاتی که انجام دادم در شکل گیری انقلاب مهم ترین و تاثیر گزار ترین طبقه ی اجتماعی طبقه ی متوسط جدید بود که البته طبقه ی متوسط سنتی نیز تاثیرات به سزای داشته است.


به وجود آمدن طبقه ی متوسط جدید و تاثیر آن بر روند انقلاب
قبل از انقلاب اسلامی ایران و به خصوص در دوره ی رضا شاه ، وارد عرصه ی تحصیل و علم آموزی شدند. رشد نظام اداری و تولیدی ایران و نیازی که به افراد متخصص و مدیر و کار آمد احساس می شد، ایرانیان را به سوی تحصیل علم یا حرفه سوق داد. رشد سریع سواد آموزی و تحصیل علم و حرفه طبقه ای را تشکیل داد که از آن به عنوان طبقه ی متوسط غیر سرمایه دار یاد می شود. این طبقه ی اجتماعی شامل افراد با حرفه ی آزاد ، کارمندان دولتی ، پرسنل نظامی ، کارمندان اداری ، تکنسین ها و همچنین روشنفکران می شد. اعضای این طبقه یکی از مهم ترین عاملان در ایجاد روندی برای ایجاد نوسازی و یا اصلاحات در دوران پهلوی بودند . (یرواند آبراهامیان ،457 - 462 ،  1387 ؛ احمد اشرف و علی بنو عزیزی ، 59 ، 1387)
            توسعه هایی که رضا شاه برای تشکیل ارتش و نظام های اداری انجام داد موجب شد که طبقه ی متوسط در ایران بروز پیدا کند. به خصوص این طبقه توانستند خود را در ارتش بروز دهند. زیرا تا آن زمان اکثر فرماندار های ارتش از کشورهایی مانند روس و سوئد بودند اما به تدریج افراد این طبقه در ارتش جایگزین شدند. ( میشل فوکو ، 9 ، 1377 ) با توجه به این که هر سال افراد زیادی برای آموزش های نظامی به اروپا اعزام می شدند ، ارتش به سرعت رشد کرد و به پیروزی های مانند پیروزی ایلات شوروی دست پیدا کرد و این موجب شد که افسران ارتش در دوره ی رضا شاد صاحب منزلت اجتماعی شوند و بخش صاحب امتیازی از طبقه ی متوسط را تشکیل دهند.
با پیشرفت نظام اداری دولت و توسعه های صنعتی نیاز به نیروی انسانی در اداره ها و کارخانه ها و بنیاد های بازرگانی که متعلق به دولت بودند ، بیشتر شد . به همین علت تعداد مراکز آموزشی و مدارس بیشتر شد و درس ها جدید تر شد طوری که در هنگام کناره گیری رضا شاه تقریبا 5000 فارغ التحصیل دانشگاهی وجود داشت که یک پنجم آنها تحصیلات اروپایی داشتند و همچنین تعداد افراد تحصیل کرده در مقطع های دیگر رو به افزایش بود. ( احمد اشرف ، علی بنو عزیزی ، 86 – 90 ، 1387 )
به طور کلی شرایط طبقه ی متوسط در هر دو پادشاه دوره ی پهلوی مطلوب بوده است . به خصوص در دوران سلطنت رضا شاه . زیرا شیوه ی زندگی و ارزش های غربی مانند این طبقه با افراد حکومتی سازگار بود و بیشتر آنها آرزو ها و  منافع مادی خود را با رضا شاه پیوند زده بودند. اما از نظر سیاسی به طبقه ی متوسط اهمیت چندانی داده نمی شد . آنها فرصتی برای مشارکت های سیاسی نداشتند به خصوص در دو دهه ی آخر حکومت پهلوی و پس از کناری گیری رضا شاه ، نظام حکومت موجب نارضایتی و در نهایت مخالفت با رژیم شد. به همین ترتیب فعالیت های سیاسی در طبقه ی متوسط به خصوص میان روشنفکران گسترش یافت. (یرواند آبراهامیان ، 79 ، 1387 ) روشنفکران به تشکیل حذب توده ، جبهه ملی و بسیاری از سازمان های سیاسی و حرفه ای ، انتشار روزنامه ها و مجلات در مخالفت با حکومت پرداختند.  چون در آن زمان درصد بالایی از مردم جامعه را طبقه ی متوسط تشکیل می دادند و این طبقه شامل افراد تحصیل کرده ، با سواد و روشنفکران بود، دولت نمی توانست به آسانی رضایت آنها را جلب کند. بنابراین اغلب روشنفکران را از فعالیت های سیاسی منع کردند و آنها را در تنگنا گذاشتند . اما این نه تنها باعث نشد که آنها از فعالیت های خود کناره گیری کنند بلکه آنان همچنان در گروه های جبهه ی ملی یا نیرو های چپ غیر توده ای باقی ماندند. این عمل باعث شد که بسیاری از نویسندگان ، شاعران، معلمان ، حقوقدانان ، پزشکان ، مهندسان و علی الخصوص دانشجویان در مورد روند اداره ی صحیح کشور دچار تردید شدند یا با آن مخالفت کردند. سرکوب کردن و ناکام ماندن این طبقه از سوی دولت باعث شد بسیاری از دانشجویان به عقاید چپ گرایانه و انقلابی گرایش پیدا کنند و سازمان های سیاسی ، انقلابی یا چریکی تشکیل دهند . حتی در خارج از کشور، در ایالات متحده و اروپا، مجمع دانشجویان ایرانی دارای هواداران بسیاری شد که به مخالفت با رژیم شاه می پرداختند. ( یرواند آبراهامیان ، 82- 80 ، 1387 ؛ یرواند آبراهامیان ، 340 – 358 ، 1377 )
به طور کلی روشنفکران و تحصیل کرده ها در روند توسعه ی انقلاب نقش مهمی ایفا کردند. روشنفکران تشکیل می شدند از قشر کوچک اما مهم جامعه که به علت کمی تعدادو ناهمگون نمی توانستند طبقه ای از اجتماع را تشکیل دهند. با این حال همگی خواهان درگرگونی بنیادی از لحاظ اقتصادی ، سیاسی و ایدئولوژیک بودند. نگاه آنها به تاریخ به صورت جریان بی وقفه ای بود که پیشرفت بشر در آن به وقوع می پیوست . آنها در ابتدا خواستار اصلاحات بودند و جزم اندیشی و امپرایالیسم و استبداد سلطنتی را مانع پیشرفت کشور می دانستند . زیرا به عقیده ی آنها استبداد سلطنتی دشمن آزادی ، برابری و برادری و جزم اندیشی مذهبی را مخالف تفکر اخلاقی و علمی و امپرایالیسم را استعمار گر کشوران کوچکی مانند ایران می دانستند و خواهان برکناری این سه بودند. طبقه ی روشنفکر به مشروطیت ، سکولاریسم و ناسیونالیسم معتقد بود و آن را ابزاری برای داشتن جامعه ای قدرتمند و توسعه یافته به شمار می آوردند زیرا مشروطیت مانع سلطنت ارتجاعی و سکیولاریسم مانع نفوذ محافظه کارانه ی روحانیون و ناسیونالیسسم می توانست امپریالیسم را از بین ببرد. ( یرواند آبراهامیان ، 460 ، 79، 1387 ؛ احمد اشرف ، علی بنو عزیزی ، 87- 89 ، 1387 )
 از جمله روشنفکران آن زمان سید جمال الدین افغانی بود. او ابتدا در صدد ترغیب کردن رضا شاه برای مبارزه با انگلیس شد اما چون موفق نشد به روحانیون محافظه کار و اصلاح طلب روی آورد . زیرا معتقد بود اصلاحات به ویژه اصلاحات سیاسی و آموزشی کشور در برابر غرب می تواند در پیشرفت موثر واقع شود . اگر چه او موفق نشد اما توانست بسیاری از تحصیل کرده ها را پیرو خود سازد . ( ادوارد برون ، 2- 30 ، 1338 ؛ یرواند آبراهامیان ، 80- 84 ، 1387 )
اصولا در بیشتر جوامع برای قشر دانشجو و روشن فکر احترام خاصی قائل هستند و تفکرات این قشر تاثیر زیادی بر روی مردم عادی و طرز فکر آنها می گذارد . این خود یکی از مهم ترین عامل هایی است که حکومت برای حفظ بقای خود بیشتر روی سرکوب قشر تحصیل کرده تمرکز می کند. افراد تحصیل کرده با نگاهی باز تر به مسائل نگاه می کنند و همه ی آنها تمایل به پیشرفت و اصلاحات در هر زمینه ای دارند . این طرز فکر است که آنها را از مردم عادی و بی سواد متمایز می کند . چون اغلب به دنبال اصلاحات هستند در ابتدا به دنبال مخالفت با حکومت نیستند اما زمانی که اصلاحات را آن گونه که باید نمی بینند ، به تشکیل دادن سازمان هایی برای مخالفت و حتی انقلاب اقدام می کنند. چون قشر تحصیل کرده دارای تاثیر زیادی روی طرز فکر مردم عادی است پس عامل خطری برای حکومت به شمار می آید . زیرا اگر مردم عادی هم با آنها هم عقیده شوند ، ناگهان توده ی عظیمی از مردم به وجود می آیند که مخالف حکومت هستند و آن وقت حکومت نمی تواند به آسانی جایگاه خود را حفظ کند. بنابراین از ابتدا سعی می کند قشر دانشجو و روشن فکر را در کنترل خود داشته باشد چنانچه در بالا هم ذکر شد ، رضا شاه در زمان خود همین کار را می کرد و با دادن امکانات به طبقه ی متوسط جدید که شامل محصلان و روشنفکران بود و اهمیت دادن به تحصیل مردم ، این قشر را از خود راضی نگاه داشته بود . اما پس از برکناری اش مردم خواهان داشتن تاثیر تقریبا مستقیمی بر روی اوضاع حکومت شدند و سرکوب آنان یکی از مهم ترین عوامل برای ایجاد انقلاب توسط آنان بود.
           روندی که در اکثر انقلاب هایی که توده ای از مردم به مخالفت با رژیم ( مانند انقلاب فرانسه ) می پردازند رخ می دهد ، این است که در ابتدا مردم خاستار رفع مشکلاتشان از قبیل مشکلات اقتصادی ، تحصیلی ، اجتماعی و ... هستند. اما زمانی که توجهی به این مشکلات نمی شود ، مردم به درستی عملکرد رژیم شک می کنند و خواستار اصلاحاتی در عملکرد دولت و حکومت می شوند. زمانی که باز هم به خواسته ی آنان توجهی نمی شود ، تفکرات مردم به سوی انقلاب می رود. در انقلاب ایران هم مردم از ابتدا خواستار انقلاب نبودند ولی به تدریج به خاطر شرایط جامعه و اصلاحاتی که دولت انجام نداد ، انقلاب را چاره ی حل مشکلات خود دیدند. در آن زمان هر طبقه از مردم به نوعی از حکومت ناراضی و مخالف یک سری از عملکرد های آن بودند . تماس و برخورد با غرب موجب گسترش طبقه ی روشنفکر و متوسط سنتی شد و نارضایتی اجتماعی فراگیر شد. اغلب روشنفکران از روند آهسته نوسازی و فساد زیاد و طبقه ی متوسط سنتی از بی دفاعی حکومت در برابر بیگانگان ناراضی بودند . همنین مردم عادی  که شامل صنعت گران و توده های مردم روستایی می شد از پایین آمدن ناگهانی سطح زندگی و از حضور رقبای غربی و مالیات های زیاد بسیار ناراضی بودند . ( یرواند آبراهامیان ، 463 – 472 ، 1387 ؛ احمد اشرف ، علی بنو عزیزی ، 61 – 63 ، 1387 ) البته نمی توان تاثیر روحانیون را در روند انقلاب و تاثیر آن ها روی قشر روشنفکر نادیده گرفت که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.


    قشر متوسط سنتی و روحانیون تاثیرات آنها در انقلاب
              قشر دیگری از جامعه که بر وقوع انقلاب ایران تاثیر داشته است و جزو قشر های متوسط محسوب می شود، قشر متوسط سنتی است. این طبقه شامل مردم با کارکرد های سنتی مانند روحانیون، بازاریان ، تجار، کسبه بودند . با رشد سریع شهر نشینی و کارگاه های صنعتی بازار گسترش یافت و تعداد کسبه ای که بازار پیوستند، بیشتر شد. بازاریان با یکدیگر علاوه بر ارتباط کاری ، توی رابطه ی دوستی داشتند. پیوند های مشترک مذهبی، سیاسی و برخورد های فردی و همکاری بین آنها باعث به وجود آمدن اتحاد و همبستگی می شد. با توجه به شرایطشان در دوره ی پهلوی اعطاف پذیری زیادی هم در مقابل حکومت از خوب نشان دادند. بازار یکی از پایگاه قدرت سیاسی و مالی محصوب می شد اما در زمان گسترش مخالفت ها ، قشر تحصیل کرده روی این طبقه نیز تاثیر گذاشتند و بازار به نهاد های مذهبی شیعه و سنگر جنبش های اعتراضات سیاسی مردمی مانند جنبش های ضد جمهوری خواهی ، جنبش ملی شدن صنعت نفت ، شورش های مردمی در شهر ها و انقلاب بهمن ماه ، تبدیل شد.  ( یرواند آبراهامیان ، 75- 79 ، 1387 )
             روحانیون نیز در این طبقه قرار دارند. تفکرات روحانی ها و عملکرد آنها در شکل گیری انقلاب تاثیر به سزایی داشته است. زیرا همانطور که اشاره شد، در شکل گیری و پیشروی یک انقلاب وجود رهبر و تفکراتی که مردم را هدایت کند الزامی است. روحانیون با سلطه ای که از طریق علم فقه روی مردم داشتند، در روند شکل گیری انقلاب نقش مهمی داشتند. همچنین پیش از انقلاب گرایش به حوضه ی علمیه گسترش یافت و دانشجویان و روشنفکران دیگر نیز هر کدام از تفکرات یک روحانی حمایت می کردند که البته اصل تفکرات روحانی ها بسیار شبیه به هم بود. به همین علت حضور بارز روحانیون را هم در انقلاب اسلامی و هم در جنبش های سیاسی دیگر مانند ملی شدن صنعت نفت، مشاهده می شود.
             در دوران رضا شاه ، روحانیات شیعه بسیاری از کارکرد های سنتی خود را از دست دادو دولت فشار زیادی بر آنها وارد آورد . بنابراین تعداد کسانی که به حوضه می پیوستند کاهش یافت حتی برخی از روحانیون برای یافتن شغل مجبور به تغییر لباس سنتی خود شدند. به هماین علل موقعیت اقتصادی و سیاسی روحانی ها ضعیف شد. اما همچنان استقلالشان را از دولت حفظ کردند. پس از برکناری رضا شاه ، روحانیون برخی از امتیازات گذشته ی خود را بدست آوردند کمک های مالی زیادی به آنها از سوی دولت و مردم انجام شد و از موقعیت مناسب اجتماعی برخواردار شدند. بنابراین تعداد کسانی که به حوضه ی علمیه می پیوستند روز به روز در حال گسترش بود و دولت نیز امکاناتی را در اختیار آنان قرار داد و قم به یکی از مراکز مهم سیاسی و روحانی تبدیل شد. با فراگیر شدند تحصیل در حوضه ی علمیه حتی فارغ التحصیلان مدارس دیگر هم تمایل یافتند در حوضه ادامه ی تحصیل کنند و این تاثیر زیادی روی تفکرات قشر تحصیل کرده و روشن فکر در آن دوره داشت. همچنین اغلب خانواده های روستایی و طبقه ی کارگر نیز تمایل یافتند که به حوضه بپیوندند. بنابراین ملاحظه می شود که قسمت عظیمی از جمعیت مردم که بیشتر شامل روشنفکران و تحصیل کرده ها بود،  یا تحت تاثیر تفکرات یک روحانی بودند یا خود  قسمتی از تحصیلات خود را در حوضه به پایان رسانده بودند. بنابراین روحانیون تاثیر زیادی روی عکس العمل و تفکر توده ی عظیم مردم که باعث وقوع انقلاب ایران شدند، داشتند. به همین علت ، حکومت نیز زمانی که جهت گیری سیاسی مردم عادی و روشنفکران و تاثیر گیری آنها روحانیون را مشاهده کرد، روحانیون را تحت فشار  قرار داد که این نه تنها اوضاع حکومت را بهتر نکرد ، بلکه باعث شد افرادی که تا آن زمان به این جریانات بی تفاوت بودند، نسبت به جریانات حکومت توجه نشان دهند. ( احمد اشرف ، علی بنو عزیزی ، 90-96  ، 1387 ؛ میشل فوکو ، 33 ، 1377 )
              روحانیون با ارائه دادن ایده ای که برای شروع یک انقلاب الزامی بود ، توده ی عظیمی از مردم را به یک سو راهنمایی کرد و در همان زمان ها بود که آیت الله خمینی رهبری را بدست گرفت و با تاثیری که روی تحصیل کرده ها و روشنفکران ک حالا برخی از آنها نیز روحانی شده بودند، گذاشت و همچنین تاثیری که روشنفکران و تفکرانشان روی مردم عادی داشت ، انقلاب ایران به وقوع پیوست. ( ادوارد برون ، 364 ، 1338 )
               در طول تاریخ و روند شکل گیری انقلاب مشاهده می شود که از آن زمان که مردم به تحصیل علم گرایش پیدا کردند و تفکری نو برای داشتن حکومتی بهتر دز آنها شکل گرفت، زمزمه های اصلاحات شکل گرفت و چون آن اصلاحات عملی نشد ، مردم تفکراتشان با تاثیر گیری از روحانیون ، به سون انقلاب شکل گرفت. تاثیر گذاری مردم تحصیل کرده و روشن فکر رو مردم عادی برای ایجاد یک انقلاب یا حتی یک کودتا در همه ی انقلاب های مردمی مشاهده می شود. حتی در جنبش های سیاسی اخیر که پس از انتخابات 1388 صورت گرفت، از دانشگاه ها ، مراکز آموزشی ، تحصیل کرده ها و روشنفکران شروع شد و به خاطر تاثیر این قشر بر مردم عادی ، حکومت با حساسیت و حتی خشونت مانع پیشرفت اعتراضات این قشر شد زیرا می دانست ممکن است مانند انقلاب اسلامی ایران، این تاثیر گذاری روی مردم عادی تاثیر بگذارد و ناگهان توده ی عظیمی از مردم مخالفت خود را با رژیم ابراز کنند.



نگاهی بر وضعیت روشنفکران و تحصیل بعد از انقلاب
            بعد از انقلاب اسلامی روشنفکرانی که با روحانیون همراه شده بودند ، و موافق رژیم عمل نموده بودند ، جایگاه خوبی کسب کردند و اغلب آنها استاد های دانشگاه ، نویسنده یا به شغل های دولتی مناسب روی آوردند. وضعیت تحصیل نیز پس از انقلاب دچار دگرگونی شد . تعداد دانشگاه ها و مراکز آموزشی و تحصیلی بیشتر شد و امکان تحصیل برای دختران با ساخته شدند خوابگاه ها فراهم آورد که بعد ها مشخص شد که کیفیت مناسبی نداشتند. این پیرفت در حالی بود که 90% کشور های دنیا در حال پیشرفت در این زمینه بودند و به تحصیل اهمیت زیادی می دادند . زیرا هرچه تعداد افراد تحصیل کرده بیشتر باشد ، پیشرفت کشور نیز سریع تر خواهد بود .
            بعد از انقلاب اسلامی در روستا ها و همه ی شهر ها مدارسی ساخته شد و همچنین تعداد دانشگاه ها نیز افزایش یافت . همچنین سواد آموزی برای همه ی رده های سنی فراهم گردید . امروزه در بیشتر استان های کشور دانشگاه وجود دارد و دختران خیلی راحت تر می توانند به دانشگاه راه پیدا کنند . با این حال ، در مطالعات اخیر سطح علمی که در دانشگاه های بیرون وجود دارد ، در سطح مناسب و مطلوبی نیست . به عبارتی سطحی از علم که در دانشگاه ها آموزش داده می شود در سطح جهان ، رده ی پایینی دارد . در حالی که در دوره ی پهلوی و رضا شاه سطح آموزشی دانشگاه ها ، سطح بالایی محسوب می شد .
            اما متاسفانه پس از انقلاب اقلیت بهایی از رفتن به دانشگاه محروم شدند و تحصیل آنها در مدارس نیز دچار مشکلات زیادی شد . حتی تا سال های اخیر نیز امکان دادن کنکور برای آنان فراهم نبود و پس از حصول اجازه ی آن ، اکثر رتبه ها به نمایش گذاشته نشد. این در حالی است که اکثر روشنفکران این زمان ، با این بی عدالتی برخورد می کنند و آنان نیز از نظام آموزشی کشور ناراضی و خواهان اصلاحات هستند.




منابع:
اشرف، احمد و بنوعزیزی ، علی ، 1387 ، طبقات اجتماعی دولت و انقلاب ایران ، ترجمه ی سهیلا ترابی فارسانی ، انتشارات نیلوفر ، تهران
آبراهامیان ، یرواند ، 1377 ، ایران بین دو انقلاب - از مشروطه تا انقلاب اسلامی ، ترجمه کاظم نیرومند ، حسن شمس آوری و محسن مدیر شانه چی ، نشر مرکز ، تهران
 براون، ادوارد ،  1338، انقلاب ایران ،، ترجمه و حواشي احمد پژوه، ویراست دوم ، نشر كانون معرفت، تهران
آبراهامیان ، یرواند ، 1387، ایران بین دو انقلاب - درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر ، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ولیلایی ، ویراست سیزدهم ، نشر نی ، تهران
هیوود ، اندرو، 1388 ، مقدمه ی نظریه سیاسی ، ترجمه عبدالرحمن عالم ، ویراست دوم ،  نشر قومس ، تهران
فوکو ، میشل ، 1377 ، ایرانی ها چه رویایی در سر دارند ، ترجمه حسین معصومی همدانی ،  ویراست سوم ، نشر هرمس ، تهران
مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،1381 ، دگرگونی در نظام آموزشی و پژوهشی ایران  ، به روز رسانی شده در تاریخ 9 آذر 88
 [بازیابی شده در تاریخ 23 تیر 89] http://www.irdc.ir/fa/content/8213/default.aspx
با تشکر از راهنمایی های جناب بهراد رحمانی.


نوشته : م.سریرا

مراجعه به پزشک - جامعه شناسی بدن و بیماری



برای کم شدن شنوایی ابتدا به شنوایی سنجی مراجعه کردم . ایشان مرا معاینه نکردند او پیشنهاد کردند که ابتدا به پزشک گوش و حلق و بینی مراجعه کنم .  اما با این حال توضیحاتی در مورد ساختار گوش به من داد .

زمانی که به پزشک گوش و حلق و بینی مراجعه کردم . همان طور که بر اساس الگویی پزشکی نیز در کتاب جامعه شناسی پزشکی ذکر شده است ، پزشک ابتدا راجع به نشانه ها علت بیماری من ازم پرسید و اطلاعاتی در مورد آنها دریافت کرد و به بررسی نشانه هایی پرداخت که در آخر باعث مراجعه ی من به پزشک شده است .

قبل از معاینه کلینیکال ابتدا شروع به سوالاتی در مورد نحوه ی زندگی من کرد و درواقع به بررسی عوامل اجتماعی که در بیماری من ممکن است نقش داشته باشد پرداخت . از جمله در مورد شغلم پرسید و چون من در محیطی کار می کنم که ممکن است در آن شیوع بیماری وجود داشته باشد در مورد جزیات و عفونت هایی که ممکن است در آنها وجود داشته باشد برای من توضیح داد  و حتی در مورد واکسن هایی که من اخیرا زدم سوال کرد و در نگاه اول تمام این ها به نظرم بی معنا مد . اما زمانی که به کتاب مراجعه کردم و اهمیت عوامل اجتماعی مانند : شغل ، روابط فردی و اجتماعی ، بحران در زندگی  مشاهده کردم قانع شدم . قبل از معاینه در مورد  این که آیا به تازگی ازدواج کرده ام و یا باردار هستم و همچنین آیا تا به حال ضربه ای به گوشم خورده است یا نه سوال کرد . فکر می کنم اینها می توانند بحران در زندگی تلقی شوند . بارداری و ازدواج روی سیستم اعصاب و بدن تاثیر می گذارد و می تواند روی گوش و شنوایی نیز تاثیر گذار باشد . همان طور که بر اساس آن توضیحی که در مورد بحران در زندگی وجود دارد ، برخی مشکلات می توانند ناشی از بحران و درگیری درونی باشند که به صورت بیماری بروز پیدا کرده اند .

پس از معاینی کلینیکال پزشک ابراز کرد که من به ظاهر هیچ مشکلی ندارم و برایم چند نمونه آزمایش نوشت و خواست که به شنوایی سنجی نیز مراجعه کنم . زمانی که از پزشک پرسیدم که احتمال چه نوع مشکلی را می دهد ، گفت : " بدون دیدن جواب آزمایش نمی تواند نظر و پاسخ مطمئنی دهد . این رفتار کاملا مطابق با الگوی پزشکی است و بدون دیدن ازمایش یا نشانه قطعی نباید تجویز بیماری کرد زیرا در وضعیت روحی بیمار تاثیر می گذارد .

پزشک از من خواست زمان گرفتن آزمایش و شنوایی سنجی از مسئولین آزمایشگاه و شونایی سنج نخواهم که در مورد آزمایش من اظهار نظر کنند و یا نوع ناراحتی را تشخیص دهد زیرا این رفتار کاملا اشتباه است و بیماران را دچار مشکل می کند . همچنین از خود درمانی و تجویز هایی که عطاری ها و مردم می کنند خودداری کنم زیرا ممکن است بیماری های جدیدی برایم ایجاد شود .

رفتار پزشک در مقابل بیمار بسیار مهم است . دیوید آرمستران در کتاب جامعه شناسی پزشکی(1387 ) معتقد  در واقع این رفتار پزک است که باعث می وشد مردم به سمت او بروند و از او کمک بخواهند یا به خود درمانی بپردازند . بیمار ممکن است زمانی که به پزشک مراجعه نمی کند بهانه هایی در مورد این که مطب دور است یا رفتار پزشک بی ادبلانه است یا پزشک با بینار همدردی را ندارد ابراز کند و این نشان می دهد رفتار و برخورد پزشک بسیار مهم است . تمام این معاینات و این صحبت ها حداکثر 10 دقیقه طور کشید . با این که من از بیمه استفاده کردم و به درمانگاه مراجعه کردم اما باز 10000 تومان هزینه پرداخت کردم . که به نظرم با توجه به بیمه بودنم هزینه ی زیادی بود . این نشان می دهد که بیمه قدرت چندانی ندارد و یا هر پزشک هر مقدار که بخواهد ب عنوان دست مزد دریافت می کند و تعرفه خاصی ندارد .

زمانی که به شنوایی سنجی مراجعه کردم ، پی از انجام آزمایشاتی مربوط به شنوایی ابراز کرد که شنوایی گوش نسبت به سن کمی پایین است و نامه ای برای پزشک نوشت . من برای مشاهده ی رفتار شنوایی سنج از او در مورد علت ایت کم شنوایی شدم . اما او جوابی به من نداد و ترجیح داد پزشک در این مورد قضاوت کند . دقیقا همان رفتاری که پزشک توصیه کرده بود انجام داد .    

با این حال زمانی که برای گرفتن جواب آزمایشاتم رفتم ، متصدی آزمایشگاه بدون این که من از او بخواهم شروع به بررسی آزمایشم و مشکلاتش کرد که این از نظر الگوی پزشکی بسیار نا درست و است و به نظر من باید پیگرد های قانونی داشته باشد .

با تمام اینها به نظر من مهم ترین نکته ای که باعث می وشد بیمار برای مشکلش به پزشک مراجعه کند و هزینه های زیادی که برای درمان وجود دارد بپردازد ، رفتار و دانش پزشک است . رفتار پزشک و همدردی او با بیمار بسیار موثر است  و البته تجویز درست او نیز بسیار مهم است . اما اگر پزشکی 90% تجویز هایش درست باشد اما رفتار درستی با بیمار مطابق الگوی جامعه و درست نداشته باشد ، بیمار از دامه ی درمان نزد او پرهیز می کند.

نوشته: م.سریرا 

نقدی بر فیلم واکنش پنجم - تهمینه میلانی

اين فيلم به تفاوت ها و نابرابري هاي جنسيتي در اجتماع اشاره دارد. اين تفاوت جنسيتي به فرهنگ ارتباط زيادي دارد و تفاوت به اين خاطر است كه مرد ها و زن ها در نقش هاي مختلفي ظاهر مي شود.
شخصيت هاي تاثير گذار در فيلم 5 زن و 1 مرد است. به وضوح ديده مي شود كه شخصيت مرد خود را داراي برتري جنسي مي داند. فيلم از جايي شروع مي شود كه هر كدام از اين زن ها در مورد زندگي خود با همسرانشان و مشكلات خود سخن مي گويند . 3 نفر از آنها كه ازدواج كرده اند و با اين كه از زندگي مشتركشان راضي نيستند ، اما به علت وابستگي هاي مالي و اجتماعي تواناي جدا شدن را ندارند و در مقابل همسران خود احساس ضعف و ناتواني مي كنند.
 برتري جنس مذكر در اجتماع در فيلم كاملا مشخص است و اين بيانگر نابرابري جنسيتي است. شخصيت اصلي فيلم (فرشته ) زني است كه شوهر خود را از دست داده و حالا مي خواهد از دو فرزند خود در مقابل پدر شوهرش دفاع كند. 4 زن ديگر مي خواهند با كمك كردن به فرشته در ايستادن جلوي پدر شوهرش ، احساس قدرت كنند و شخصيت هاي فراموش شده شان را دوباره احيا كنند. در بيشتر جوامع از حمله ايران مردان داراي قدرت بيشتري هستند و نقششان مهم تر از زنان تلقي مي شود. فرهنگ هم به گونه اي است كه عموما مراقبت كردن از فرزندان و كار هاي خانه ير عهده ي زن است و فعاليت هاي احتماعي و تامين معاش خانواده نقش مرد است و به همين علت مردان از نظر منزلت اجتماعي و ثروت و قدرت از زنان د اراي برتري مي شود. در فيلم هم ديده مي شود كه شخصيت مرد يعني پدربزرگ بچه ها خود را قدرتمند مي داند و پس از بيرون كردن فرشته از خانه بچه ها را تقريبا از او جدا مي كند اما قبل  پيشنهاد مي كند كه عروسش با پسر ديگر او ازدواج كند. اين نشان مي دهد كه شخصيت فرشته و سر نوشت و احساسات پسرش برايش مهم نيست و تنها طابع سنت ها و حرف ديگران است و نمي خواهد يك دختر نا محرم در خانه اش باشد. شخصيت مرد ، همسر پسرش را به صورت يك فرد اضافي مي بيند و سرنوشت ، احساسات او اهميتي برايش ندارد زيرا او را يك جنس ضعيف مي داند . در اينجا فرهنگ تفاوت جنسيتي كاملا مشخص است .
 زنان از بچگي در اجتماع ياد مي گيرند كه جنس ضعيفي هستند و بايد به دستورات جنس قوي تر گوش دهند. فرشته با اين كه زن تحصيل كرده و مستقلي است اما باز هم مطيع پدر همسرش است و در ضمير نا خودآگاهش خود را ضعيف مي داند و او نيز مستقل بود و كار كردن و حتي ديدن كردن از دوستان هم جزو معايب فرشته مي داند. شخصيت هاي زن همه دچار نا برابري جنسيتي و اجتماعي هستند . مثلا فرشته با اين كه مي داند شايد بتواند از طريق قانوني سرپرستي بچه ها را به عهده بگيرد ، اما به خاطر ترس و اين كه فكر مي كند نا توان است اقدام قانوني نمي كند  در ابتدا تصميم مي گيرد با روشي محافظه كارانه عمل كند و به ديدن فرزندانش در آخر هفته ها قناعت مي كند. اما وقتي مي بيند بچه ها شايد براي هميشه از او جدا شوند تصميم مي گيرد با آنها به كمك دوستانش فرار كند.
فيلم مسيري را كه فرشته از يك شهر به شهر ديگري در فرار است نشان مي دهد اما شخصيت مرد تنها به پيروزي و قدرت خود فكر  مي كند و نه سلامتي نوه هايش. در آخرفرشته توسط پدر شوهر در جنوب به زندان مي افتد . اين نشان مي دهد كه قانون هم داراي نا برابري هاي جنسيتي است و حقوق و قدرت مردان برتري دارد.
نوشته : م.سریرا