۱۳۹۰/۶/۳۱

در سپاس و قدردانی از طرحی که امنیت را به ما باز گرداند!! ؛



     همه ی ما در بستر جامعه ای متولد شده و رشد یافته ایم. جامعه را نمی توان تنها مجموعه ای از افراد در نظر گرفت بلکه این مجموعه ساختار و ویژگی های خاص خود را دارد. ما در همین جامعه فرایند اجتماعی شدن را یاد گرفته ایم و به بلوغ رسیده ایم. با هنجار ها ، ارزش ها و فرهنگ آن آشنا شده ایم و یاد گرفتیم که چگونه از هنجار ها و ارزش ها برای عضویت در جامعه تبعیت کنیم زیرا که این هنجارها هستند که  تعیین می کنند که فرد در هر موقعیتی چه رفتاری باید یا نباید داشته باشد و اگر مخالف آن رفتار کند ، عمل او کج رفتاری و حتی جرم تلقی می شود .
     در عکس، نمایی از طرح امنیت اخلاقی و مقابله با بد حجابی است. بعله! امنیت اخلاقی ! بد حجابی را در ایران می توان از جمله مسائل خاص زنان نام برد. پس در واقع در اینجا جرمی به عنوان بد حجابی مطرح است و مامور عزیز ما در حال تذکر و شاید دستگیری یک مجرم! یعنی خانم بد حجاب است(همگی خسته نباشن ! خدا قوت !) همه ی ما می دانیم که از زمان شروع این طرع مقدس و دستگیری این مجرمین خطرناک، زنان کشور ما به امنیت و آرامش وافری دست پیدا کرده اند و در پوست خود نمی گنجند و مردان نیززین پس به وسیله ی این مجرمین مجبور به نگاه های نادرست نمی شوند و غریزه ی جنسی شان در امان است! همچنین مشاهدات و بررسی های آماری نشان می دهد که از زمان آغاز این طرح خداپسندانه، میزان تجاوز، اسیدپاشی، روسپی گری، بیماری های واگیردار و تصادفات رانندگی به شدت کاهش یافته است!
به همین خاطر این عکس بهانه ای شد که در جهت تقدیر و پشتیبانی از تمام دست اندرکاران عزیز دل و جان، جامعه نگاشتی در این راستا ثبت نمایم.
      در این عکس ما دچار چندگانگی هنجار های اجتماعی هستیم . چندگانگی هنجاری زمانی به وجود می آید که قوانین یک جامعه الگویی را برای هنجار مناسب بدانند که از نظر مردم الگویی دیگری مقبول باشد. هر کدام از این دو گروه با توجه به تفکرات و عقاید خود، نظریه شان را منطقی می دانند. برای درک بهتر این مطلب، از دید هر گروه به بررسی این عکس می پردازیم.
     هنگامی که زن با تذکر و برخورد پلیس به علت بد حجابی مواجه می شود ، جمله ی " مگر پوشش من چه اشکالی دارد یا به زبان خودمان مگه من چِمه " اولین مسئله ای است که در ذهن خود مرور می کند یا به زبان می آورد . همانطور که در عکس هم مشاهده می کنیم ، در دید ما به عنوان سوم شخص پوشش زن معمولی و حتی نسبت به استاندارد پوشش اسلامی مناسب است . مانتوی بلند و گشاد با رنگ تیره ، شلوار پارچه ای و روسری که تنها جلوی موهای او را نپوشانده و چهره ای بدون آرایش از نظر مردم بیانگر ظاهری معمولی و حتی پوشیده است. این زن از نظر خودش نه تنها با هنجار های و ارزش های جامعه خود مخالفت نکرده بلکه پوششی کاملا سازگار با آن داشته است و نمی داند که چرا از سوی مامورین امنیتی بد حجاب و مجرم شناخته شده است و به همین خاطر به مامور پلیس معترض است.
     اما زمانی که ما از دیدگاه مامور پلیس به مسئله نگاه کنیم ، تعریف و محدوده ی هنجار ها کاملا متفاوت می شوند . از دیدگاه پلیس بد حجابی نوعی انحراف اجتماعی است و این زن نه تنها هنجار های دینی را نقض کرده است، بلکه هنجارهای اخلاقی را نیز در نظر نگرفته است. چون ما در کشوری با قوانین اسلامی زندگی می کنیم ، هنجارهای دینی - قرائت خاصی از قوانین اسلامی است که حاکمیت جمهوری اسلامی آن را معتبر می داند- حکم رانی می کنند که در مورد پوشش زنان شامل تمامی بدن به جز گردن، صورت، مچ دست ها و مچ پا ها می شود. در واقع در مورد این خانم تمامی این مفروضات رعایت شده است به جز این که مقداری از موها بیرون است و شاید لاک ناخن ها هم دلیلی برای برخورد پلیس با او باشد.(گرچه در قرآن از ممنوع بودن لاک نیست زیرا در آن زمان لاک وجود نداشته است و علت برخورد مامورین امنیتی با لاک ناخن با در نظر گرفتن هنجارهای دینی مبهم است! گرچه در احادیث آب باید به تمام نقاط وضو برسد با این حال این خانم در حال وضودستگیر نشدند و باطل بودن نمازشان پای خداست!) . از طرفی از نظر این مامور اتهام ناهنجاری اخلاقی نیز بر این خانم وارد است. با توجه به این که هنجار های اخلاقی بر باورها و ارزش های یک جامعه استوار است و می توان آن را دسته ای از هنجار های دینی قلمداد کرد ، از منظر یک مامور نیروی انتظامی، این خانم با پوشش خود حجاب را که یکی از مهم ترین ارزش های جامعه اسلامی است زیر سوال برده است .
دیدگاه یک مرد که شاهد این صحنه است می تواند شامل دو جنبه باشد. مخالف یا موافق برخورد مامورین پلیس. اگر فرد پیرو هنجار های دینی باشد ، نوع پوشش آن خانم را ناهنجار و آسیبی بر جامعه تلقی می کند. در صورتی که اگر مرد به هنجارهای متداول جامعه ی خود پایبند باشد عمل پلیس را نامناسب می داند . در هرصورت تاثیری که بر ذهنیت مردی که شاهد این صحنه است می گذارد این است که در مورد حجاب به نزدیکان و خانواده ی خود سخت گیری می کند . زیرا نمی خواهد که با آنها برخورد شود. اینگونه زنان به اجبار پوششی را که موافق هنجارها پذیرفته شده ی اخلاقی مردم است با پوششی اجباری و موافق قوانین عوض می کند. نتیجه ی این اتفاق به وجود آمدن زنانی با پوششی اجباری و مردانی است که از ترس مامورین نظامی سعی در پوشیده تر کردن زنان خود دارند. مشکل اینجاست که هنجاری که به اجبار بر مردم القا شود نه تنها دوامی ندارد بلکه مردم را نسبت به آن بیزار می کند.
     واضح است که نوجوانان و جوانان سازندگان آینده ی کشور هستند. به کودکی که شاهد این برخورد نیروی انتظامی است نگاه کنید. می توان بُهت و تعجب، همراه با ترس را در چهره اش مشاهده کرد. زنی که احتمالا مادرش است به خاطر پوششی کاملا معمولی مورد تهاجم پلیس قرار گرفته است . پلیسی که وظیفه ی او حفظ جان و مال ، آرامش و امنیت شهروندان است. او به عنوان یک دختر ، که قرار است جزو زنان و مادران این جامعه باشد در مورد پوشش چه عقیده ای پیدا خواهد کرد؟ آیا با میل خود به آن توجه خواهد کرد یا از آن بیزار خواهد شد؟ آیا حجابی که باعث شد مادرش از سوی مامورین پلیس مجرم به حساب بیاید برای او قابل احترام خواهد بود؟ این ها مسائلی هستند که دولت مردان یک کشور در زمان ایجاد طرح امنیت اخلاقی باید به آن توجه می کردند. زیرا همین کودکان و نوجوانان امروز ، مقاله نویسان ، مدافع حقوق بشر و زنان و انقلابیون فردا خواهند بود و تفکر آنها نسبت به حجاب در جامعه ای که سعی دارد پوشش کامل اسلامی را به هنجاری پذیرفته شده تبدیل کند ، بسیار مهم است.
     از دیدگاه من به عنوان دانشجوی رشته ی جامعه شناسی ، پوشش این زن را نمی توان به عنوان یک جرم یا آسیب اجتماعی دانست بلکه برخورد نیروی انتظامی نوعی انحراف اجتماعی است. از منظر جامعه شناسانه، انجراف پدیده است که به علت مسائل و مشکلات اجتماعی-اقتصادی باشد مانند: فقر ، تورم ، اعتیاد ، بیکاری و ... از بعد دیگر منحرف یا کژرفتار کسی است که عملی نابهنجار و مخالف ارزش های پذیرفته شده جامعه انجام دهد. با توجه به این بررسی ها رفتار نیروی انتظامی را می توان کژرفتاری به حساب آورد. زیرا طرح اجباری برای نوعی پوشش که در نظر اکثریت پذیرفته نیست باعث ایجاد رعب و وحشت بین مردم و از بین بردن امنیت و آرامش عموم می شود و مطرح کردن پوششی احباری که از دیدگاه مردم نابهنجار به حساب می آید را می توان نوعی انحراف اجتماعی دانست . درست است که از منظر هنجارهای دینی و اخلاقی در حوزه ی اخلاقی، این بد حجابی است که نا بهنجار است، اما در واقع هنجاری را می توان واقعی و درست دانست که از نظر مردم پذیرفته و منطقی باشد. درحالی که پوشش این خانم از نظر عموم مردم پذیرفته و از دیدگاه قانون ناپسند است. رفتاری را که از طرف اکثریت مردم مردود باشد را نمی تواند به عنوان هنجار اجتماعی آن جامعه در نظر گرفت. بنابرین این خانم نه تنها کژرفتاری انجام نداده است ، بلکه او و فرزندش مورد یک آسیب اجتماعی واقع شده است.
     گرچه همه ی ما می دانیم که نیت این عزیزان خیر است و می خواهند ما منحرفان را به راه راست هدایت کنند تا خداوند در آینده ای نه چندان دور قطعه زمینی در بهشت نثارشان نماید که حقشان است! گوارای وجودشان باد! زیرا امنیت اخلاقی را حاکم کرده اند و همه ی مردم طعم آرامش واقعی را چشیدند!
اما جای تامل دارد برای همه ی ما که هر روزه شاهد این صحنه ها هستیم تا درد جامعه را ببینیم ، بفهمیم و احساس کنیم و در جهت پیشرفت آن اقدام نماییم.

90/5
م.سریرا

۶ نظر:

  1. اون منکراته به همون دختر بچه 9-11 ساله گیر داده نه به مادر دختر!!

    پاسخحذف
  2. ممنون از مقاله شما. من با بيشتر نقطه نظرات شما موافق بودم فقط نکته اي را در مورد تعريف قانون لازم ديدم که بيان کنم.
    من فکر ميکنم مردم با قانون ثبت شده که فرکانس تغيیرات آن معقول باشد مشکلی ندارند مشکل از زمانی شروع ميشود که مانند کتاب قلعه حيوانات هر کس بر اساس منافع شخصی قانون را روزانه عوض ميکند، آن هم نه به صورت کتبی در قانون اساسی بلکه به صورت شفاهی و در بسياری موارد مخالف قانون اساسی.
    باز هم از مقاله شما متشکرم

    پاسخحذف
  3. ممنون از مقاله شما. من با بيشتر نقطه نظرات شما موافق بودم فقط نکته اي را در مورد تعريف قانون لازم ديدم که بيان کنم.
    من فکر ميکنم مردم با قانون ثبت شده که فرکانس تغيیرات آن معقول باشد مشکلی ندارند مشکل از زمانی شروع ميشود که مانند کتاب قلعه حيوانات هر کس بر اساس منافع شخصی قانون را روزانه عوض ميکند، آن هم نه به صورت کتبی در قانون اساسی بلکه به صورت شفاهی و در بسياری موارد مخالف قانون اساسی.
    باز هم از مقاله شما متشکرم

    پاسخحذف
  4. ممنون از مقاله شما. من با بيشتر نقطه نظرات شما موافق بودم فقط نکته اي را در مورد تعريف قانون لازم ديدم که بيان کنم.
    من فکر ميکنم مردم با قانون ثبت شده که فرکانس تغيیرات آن معقول باشد مشکلی ندارند مشکل از زمانی شروع ميشود که مانند کتاب قلعه حيوانات هر کس بر اساس منافع شخصی قانون را روزانه عوض ميکند، آن هم نه به صورت کتبی در قانون اساسی بلکه به صورت شفاهی و در بسياری موارد مخالف قانون اساسی.
    باز هم از مقاله شما متشکرم

    پاسخحذف
  5. جامعه شناسی بدن- تحقیق میدانی، اولین مقاله ای بود که از شما خوندم و لذت بردم. البته بعدش مقالات دیگرتون رو ... و اونجا بود که متوجه شدم با یک 42 کروموزومی فرهیخته روبرو هستم. آدم های متوسط به نحو کسل کننده ای زیاد شدند، از دیدن شما و بعضی دیگر از دوستانم مبتهج می شم و امیدوار.
    رشته ام فلسفه ست با گرایش فلسفه تحلیلی و متافیزیک و فلسفه ذهن، قدری هم ترجمه از اشتغالات روزانمه. هر چند از انتزاعایات لذت وافری می برم، اما روحیه پرکتیکالم بستر خوبی شده تا با بحث های شما جامعه شناسان نیز ارتباط خوبی برقرار کنم. و بحث هات برام لذیذ باشه.
    راستی فهمیدم چرا ریکوستم فرستاده نشده.
    فیس بوک هم در راستای طرح امنیت اجتماعی!! تو فرستادن ریکوئست ها محدودیت قائل می شه. مثلا چون من و شما تا پیش از این ارتباطی نداشتیم و مثلا دوست مشترکی هم نداشتیم و .... لذا فیس بوک احتمال داده که من یک مزاحم مجازی هستم.
    من باهاشون مذاکره کردم و سعی کردم متقاعدشون کنم که علاقه من برا دوستی با خانم موید صرفاً فرهیخته گی شونِ و آدم بی نزاکتی نیستم.
    قرار شد جواب بدن.
    ضمنا فیس بوک اجازه فرستادن این پیام رو هم نداده. لذا براتون ایمیل می کنم.
    :(
    afroogh.saleh@yahoo.com

    پاسخحذف
  6. صالح و سامان عزیز
    ممنون از توجه و لطف شما .
    امیدوارم مقاله هلی بعدی نیز توجه شما را به خود جلب نماید.

    پاسخحذف